مرز بین سادهلوحی و خیانت
بعد از اعدام مهدی هاشمی فضا آرام شده بود. آرامشی که نوید وحدت در بین نیروهای انقلاب را میداد. اما خیلی زود واقعیتهایی که در پس صحنهی مدیریت کشور بود رخ نمایید. منتظری عزل شد و امام مسئولیت این اقدام را برعهده گرفت و به وظیفهاش عمل کرد.
"تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعى کنند تحت تأثیر دروغهاى دیکته شده که این روزها رادیوهاى بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش مىکنند نگردند"1 اما منتظری سادهلوح بود یا خیانتکار؟
"واللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را ساده لوح مى دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولى شخصى بودید تحصیل کرده که مفید براى حوزه هاى علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگرى دارم و مى دانید که از تکلیف خود سرپیچى نمى کنم."2
حل مسئلهی مدیریت
همه چیز از انتخاب منتظری به نیابت از امام شروع می شود. انتخابی که مخالف نظر امام و برخی از دلسوزان نظام بود اما متاسفانه با مصلحتاندیشیهای برخی از مسئولین انجام شد. امام پیام داده بود که این بحث مطرح نشود اما گوش برخی از مسئولین برای شنیدن دستورات صریح امام، کمی سنگین شده بود.
جلسهی 26 تیر 64 مجلس خبرگان جلسهی متفاوتی بود. منتظری به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب شد. در ساعاتی که نمایندگان در مجلس مشغول تایید ایشان به عنوان قائم مقام بودند امام مشغول فکرکردن بود. امام به این فکر میکرد که در قبال بیتوجهی برخی به دستوراتش در مورد عدم طرح موضوع قائم مقامی چه واکنشی نشان دهد. آیا در برابر مسئولیت یافتن یک فرد سادهلوح که مدیر و مدبر هم نیست باید سکوت کرد؟ امام به جمعبندی می رسد و سالها بعد در پیام منتظری می نویسد:
"هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر مى کردیم. ولى خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمى خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت کنم."3
دخالت در محدوده قانونی برای امام خط قرمز است. اما تحلیل امام این بود که منتظری ساده لوح است اما اجماع مسئولین نظام مقدس جمهوری اسلامی می تواند ضعف ایشان در مدیریت کشور را پوشش بدهد. اما این طور نشد.
"در مورد رهبری آقای منتظری نیز، تا آنجا که وی را سادهلوح و فاقد مدیریت و تدبیر میدانست، با اصرار مدیران ارشد کشور به این جمعبندی رسید که همراهی و همکاری آنان با وی، خلا بیتدبیری و سادگی او را پر خواهد کرد؛ اما حوادث بعدی اثبات کرد که مشکل بیش از این است." 4
سیاست اول در مواجهه با عالم سادهلوح اتخاذ میشود اما باید دید این سیاست تا چه میزان کارایی دارد.
سواری مجانی به مهدی هاشمی
رئیس کلانتری 5 هیچگاه فکر نمیکرد که دستگیری یک متهم شروع دستگیری یک باند اطلاعاتی، سیاسی باشد. رضایی که دستگیر شد ارتباطات او با اتباع کشورهای دیگر و حمل سلاح باعث شد ماموران خیلی زود به یکی از خانههای مرتبط با مهدی هاشمی برسند. گزارش به ریشهری(وزیر اطلاعات وقت) داده میشود؛ اما او بین دستور تخیلهی خانه و واکنش قائممقام رهبری شک میکند. بازهم فرمان امام راهگشاست. قاطعیت امام این برخورد را به نقطهی شروع برکناری منتظری تبدیل میکند.
توصیهی شیخ مصلحت این بود که آقای ری شهری فلانی قرار است فردا رهبر این مملکت شود. پیگیری شما در این پرونده فردا روزی عواقب دارد. اما کسب اجازهی او از امام و دستور صریح امام شروع یک اقدام انقلابی بود که خیلی سریع مورد نصرت الهی قرار گرفت و باعث حل یکی از مشکلات اساسی انقلاب اسلامی شد.
اقدامات آقای منتظری در ابتدای مسیر و جریان ناآگاهی تفسیر میشد.از همین رو یکی از کارویژههای نیروهای انقلاب جاانداختن تخلفات مهدی هاشمی برای منتظری بود. اما خیلی زود برای مسئولین و دلسوزان واضح شد که علاقهی ایشان به مهدی هاشمی راه پذیرش حقیقت را بسته است.
منتظری در دیداری از مسئول پیگیری میخواهد موضوع متوقف و متهمان آزاد شوند. جو عمومی آنقدر سنگین است که وزیر اطلاعات در نامهای به امام پیشنهاداتی میدهد که از آن بوی سازش میآید.
امام با قاطعیت دستور به پیگیری و لزوم دستگیری مهدی هاشمی را میدهد و همزمان به مکاتبه با قائم مقام رهبری میپردازد. اما مفید فایده نیست. منتظری در پاسخ به نامهی امام نامهای تنظیم میکند که تنها هدفش این است که خواب را از چشم امام بگیرد.
خیلی زود با بقیهی عاملین و افرادی که از بستر جایگاه منتظری سوء استفاده میکردند برخورد میشود. از هادی هاشمی داماد آیتالله تا موثرین سپاه محل تولد مهدی هاشمی و افراد فعال نهضتها.منتظری حتی خانهنشینی میکند و سوژه رسانههای خارجی میشود اما نمیتواند کاری از پیش ببرد. مهدی هاشمی در 6 مهر 66 اعدام میشود و امام برای آرام کردن آقای منتظری دست به کار میشود.
در واقع امام دستور قلع و قمع افرادی را میدهد که از سادهلوحی منتظری استفاده میکردند. با خائنین برخورد میشود تا منتظری تبدیل به یک عنصر خائن نشود و در حد یک ساده لوح به حیات سیاسیاش ادامه دهد. سیاست دوم مواجهه با عالم سادهلوح برداشته میشود اما فتنه به پایان نمیرسد.
نامهای که خواب را از چشم امام گرفته بود برای خیلیها صرفا یک لج و لجبازی از سوی منتظری بود اما برداشت امام از این نامه خیلی عمیقتر بود. این نامه نشان میداد که خدمات منتظری به ضدانقلاب محدود در سوءاستفاده از عنوانش نیست؛ بلکه او تبدیل به بلندگوی ضد انقلاب در کشور شده است.
او به خیال خود فکر میکرد سنگ صبور ضد انقلاب شده است و وسیلهی اتصال آنها به جمهوری اسلامی است. هدفش حفظ آنها بود اما عملا تبدیل به بلندگوی لیبرالها و منافقین در کشور شده بود. و چه چیز از این بدتر که با برنامهریزی گروههای مختلف از این بلندگوی پرصدا استفاده شود. و برای آیندهی جمهوری اسلامی باید نگران بود.
22 بهمن 67 سخنرانی تند منتظری درخصوص عملکرد جمهوری اسلامی منتشر شد. او در این سخنرانی انزوای ایران به واسطهی شعارهای ایران در عرصهی بینالملل، اشتباه در جنگ تحمیلی را به عنوان مسائل امروز ایران مطرح میکند و از مسئولین میخواهد توبه کنند.
پاسخ امام سخت و تعیین کننده است. امام در چند سخنرانی به صورت مشخص پاسخ منتظری را میدهد و برتری منطق انقلاب بر منطق ضعیف لیبرالها و منافقین مشخص میشود. بخشی از پیام مهاجرین امام خطاب به عملکرد منتظری است. "نفوذی ها بارها اعلام کرده اند که حرف خود را از دهان ساده اندیشان موجّه مى زنند ..من بارها اعلام کرده ام که با هیچ کس در هر مرتبه اى که باشد عقد اخوت نبسته ام." 5
در پیام برکناری منتظری منطق امام مشخص میشود. سیاست سوم در مواجهه با عالم سادهلوح:
"از آن جا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من ، به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید." 6
مرز نازکی بین سادهلوحی و خیانت وجود دارد که باید به با دقت به آن پرداخت. مطالعهی جریان منتظری به واسطهی حرکت او روی این مرز بسیار آموزنده خواهد بود. پروژهی دو سالهی امام برای اتخاذ سیاستهایی در قبال این جریان به روشنتر شدن فضای امروز سیاست در ایران میانجامد.
بخشی از سختی مواجهه با منتظری به واسطهی آیندهای بود که برای او درنظر گرفته شده بود. منتظری قرار بود سکان ادارهی کشور را برعهده بگیرد. سیاست اول در مواجهه با عالم سادهلوحی بود که مدیر و مدبر نیست. اما خیلی زود مشخص شد که این روحیه میتواند بستر خیانت به نظام جمهوری اسلامی باشد. سیاست دوم در مواجهه با عالم سادهلوحی بود که برخی از عنوان و اعتماد او سوء استفاده میکنند. اما این سیاست تا زمانی جواب میدهد که این سادهلوحی بستر خیانت به سطح نسخههای سیاستی برای مدیریت کشور کشانده نشود. عالم سادهلوح همین که به درس و بحث علمیش بپردازد و کاری به سیاست نداشته باشد کفایت میکند. اما سیاست سوم در مواجهه با عالم سادهلوحی بود که نسخهی سیاستی برای مدیریت کشور هم تجویز میکند. نسخهی سیاستی که تبعات بسیاری برای کشور خواهد داشت.
در مواجهه با این عالم سادهلوح باید روشنگری کرد و او را از عالم سیاست دور کرد تا وارد وادی خیانت به اسلام و جمهوری اسلامی نشود. هرچند در این مسیر قطعا خیانت به برخی افراد صورت خواهد گرفت. منتظری هرچند اجازهی خیانت به جمهوری اسلامی را نیافت اما به امام خیانت کرد.
"از خدا می خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران، صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد." 7
1- نامه امام به آقاى منتظرى (عدم صلاحیت براى تصدى رهبرى نظام جمهورى اسلامى) 6 فروردین 1368
2-همان
3- نامه امام به آقاى منتظرى (موافقت با استعفاى ایشان از قائم مقامى رهبرى) 8 فروردین 1368
4-جلد چهارم خاطرههای محمد ریشهری ، جلد چهارم ، صفحه 28
5- پیام امام به مهاجرین جنگ تحمیلى (لزوم صبر و استقامت) 2 فروردین 1368
6- نامه امام به آقاى منتظرى (عدم صلاحیت براى تصدى رهبرى نظام جمهورى اسلامى) 6 فروردین 1368
7-همان