فرتوت

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

دیروز که نامه ی بسیج دانشکده فنی به ضرغامی منتشر شد کمی در خصوص مطالب مطرح شده فکر کردم به نظرم آمد می شود در مورد چند مسئله می شود بیشتر بحث کرد.

امروز می توانیم صداوسیما را یکی از موثر ترین و فراگیرترین ابزارهای تبلیغی و فرهنگ سازی در ایران بدانیم. هر چند خیلی پای آن حرص و جوش خورده باشید اما این اصل را باید قبول کرد.یکی از نمونه های تاثیرگذاری را می توان انتخابات دانست. در بسیاری از انتخابات ها تحلیل دانشگاهیان این بود که مشارکت پایین خواهد بود اما روز انتخابات اتفاق دیگری افتاد. نقش صداوسیما در اینگونه اتفاقات موثر است. تغییر ذائقه ی مردم هم بخشی اش به محصولات فرهنگی است که مصرف می کنند. شاید برای برخی این حرف که خوراک فرهنگی در ذائقه تاثیر دارد قابل درک نباشد اما بعد از چند سال کار کردن در دانشگاه و بودن در میان هزاران هم سن و سال این مسئله را خوب درک کرده ام.

بسیاری از برنامه هایی که از صداوسیما پخش می شود و به قولی زرد است ریشه در این استدلال دارد که می خواهیم مردم را از دیدن ماهواره منصرف کنیم و به پای تلویزیون بکشانیم. و حقا و انصافا هم برای این کار تلاش بسیاری صورت می گیرد. از گسترش شبکه های سیما تا سریال هایی که تنها هدف آنها سرگرمی است. البته اگر به آمارهای مخاطبان شبکه های ماهواره ای در کشور نگاه بیاندازیم احتمالا به مسئولان صداوسیما حق دهیم که این چنین سراسیمه دست به اقدام فرهنگی بزنند.

شاید بتوان این استدلال را تا حدودی درست دانست اما باید روی خوراک جایگزین و شیوه ی رقابت با شبکه های ماهواره ای هم بحث صورت بگیرد. چیست که در سریال ها و برنامه های آنها وجود دارد که این همه را به آن سمت کشانده است. و چه برنامه ریزی و اتاق فکری در حال مقابله با آن کار فرهنگی است. آیا باید برای نجات مردم آنها را از چاه به چاله آورد؟ ابزاری که صداوسیما به کار می برد با آنچه آنها با کار می برند چه تفاوتی دارد؟ به نظر من اگر برنامه های آن ور آبی ها را مخرب بدانیم اینهایی که سیما پخش می کند شبه مخرب است. و مگر می شود کسی که معتاد به شیشه است را با استامینوفن کدئین ! راضی کرد.

البته الان که این نوشته را می نوسیم اعتقاد ندارم که اگر امروز همه ی برنامه های صداوسیما آن چیزی شود که رفقای بسیجی ما مد نظر دارند جامعه اصلاح می شود. چون یک مسئله ای به نام ذائقه و پذیرش باید بررسی شود. به عنوان مثال برنامه ی راز که در این نامه هم از آن نام برده شد چقدر مخاطبانی دارد که بسیار علاقه دارند لباس عجیب بپوشند؟ یا سریالی مثل نوشدارو که حقیقتا خودم از دیدنش لذت می برم چقدر می تواند افراد هم سن و سال و همکلاسی ام را پای تلویزیون بکشد؟ این قصه سری دراز دارد و نیاز به فکر و بحث بیشتر اما این را خوب می دانم که بسیاری از مسائل ریشه ای است و اگر رویش دست بگذاریم خوب اثر می گذارد. یانگوم یا ستایش یا ..... روی نقاطی دست می گذارند که جامعه نسبت به آن حساس است و باید کار را از نقاط حساس شروع کرد. اصالت را می گویم. اصالت خانواده ی ایرانی با عصاره ای از مسائل اخلاقی.

به جرئت می توانم بگویم سریال دودکش نمونه ای از این جنس کارها بود. برعکس بسیاری از فیلم هایی که به واسطه ی کارگردانش نوع خاصی از خانواده را که من شهرستانی نمی شناسمش نشان می دهد به خوبی خانواده را به تصویر کشیده است. خانواده ای با مختصاتی درست . این ناشی از درک واقعی کارگردان از خانواده ی ایرانی است همان چیزی که باید روی آن بیشتر کار شود. هرچند به قول یکی از دوستان می توانست داستان قوی تری داشته باشد یا در قسمت های کمتری گنجانده شود اما من دودکش را می پسندم. و به خاطر بازگشت خانواده به سیما از کارگردانش تشکر می کنم.


 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۳۹
علیرضا مهری

انتخاب رشته یکی از آن بزنگاه هایی است که می توان گفت نقش شما و خانواده در انتخاب مسیر آینده تان محسوس است. انتخابی که کمی تا اندکی آینده شغلی شما را باید مشخص کند. چرا مثل خیلی از افراد نگفتم همه ی آینده تان را چون انتخاب رشته ای که بعد از کنکور صورت می گیرد در بیشتر مواقع آگاهانه نیست. هدف ما هم روشن کردن این عرصه و تذکر در خصوص عواملی است که انتخاب را غیر واقعی می کند.

 

- خانواده

یکی از آفت های امروزی که در انتخاب رشته ها به چشم می خورد انتظارات کاذبی است که خانواده و جامعه از فرد دارند. حتما شنیده اید ما انتظار داریم که حتما در فلان رشته یا در فلان دانشگاه قبول شوی و ... انتظاری که در آن خود فرد و علایقش و مسیری که برای آینده در نظر گرفته است اصلا دیده نمی شود و این حس برتری طلبی خانواده ها است که گاهی باعث می شود وارد رشته و دانشگاهی شوید که اصلا علاقه ای به آن نداشته اید. گهگاه جایگاه اجتماعی را هم وارد می کنند که اگر پزشکی بخوانی فلان جایگاه را خواهی داشت یا اگر مهندس برق شوی روی دست می برند که البته باید گفت اکثرا غیر واقعی است. تجربه نشان داده است اگر به خواست نامعقول! - تکرار می کنم- خواست نامعقول خانواده تن دهید در تصمیمات آینده زندگی هم این تاثیرگذاری وجود خواهد داشت و داستان حرف مردم تازه شروع شده است.

- تب کنکور

  ترتیب برتری رشته ها و دانشگاه را برای خودتان مرور کنید. تا به حال فکر کرده اید این ترتیب بر طبق چه منطق و ارزیابی شکل گرفته است؟ سالانه هزاران نفر بدون اینکه لحظه ای در خصوص این نظام رتبه بندی فکر کنند دست به انتخاب رشته می زنند. در حالی که نظام رتبه بندی برای تک تک افراد با توجه به شرایطشان متفاوت است. رشته ی برق و مکانیک در صدر این رتبه بندی و رشته هایی مثل معدن و نفت و متالورژی در انتهای این رتبه بندی. آیا رشته ای که هر فرد باید در آن تحصیل کند را رتبه ی کنکور او مشخص می کند یا توانمندی ها و علایق اش ؟ وضعیت صنعتی-اقتصادی شهر محل زندگی ، شرایط خانواده در کجای این انتخاب قرار دارد؟

در کنار این دو مورد آسیبی که مطرح شد باید برای انتخاب رشته تان لیستی آماده کنید و بر طبق شرایط حال حاضرتان تصمیم گیری کنید. این لیست البته نیاز به بررسی دارد. بررسی شخصیت خود و وضعیت دانشگاه های مختلف. شاید با خودتان بگویید که خودمان را می شناسیم. شناخت خود دیگر چه صیغه ای است؟

سوال اولی که باید جواب بگویید تا بتوانید انتخاب رشته ی واقع بینانه انجام دهید پاسخ به این سوال است که با چه هدفی اقدام به ادامه ی تحصیل کرده اید و آرمان و خواستتان از تحصیلات دانشگاهی چیست؟ فرق است بین ترکیب رشته ی فردی که برای بدست آوردن پول و تامین زندگی شخصی خود وارد دانشگاه می شود و فردی که دامنه را گسترده می کند و هدف را توسعه ی کشور و خدمت می داند. اگر هدفتان پرکردن جیب است که باید بگویم امروز تولید و صنعت کار و بارش سکه نیست و باید در آمد خوب را در کف بازار و سود بانکی بیابید. اگر هدفتان خدمت است باید دقت کنید که رشته های فنی عموما خروجی شان در مرحله ی اول یک مهندس است که کارش ور رفتن با ماشین است . پس از همان ابتدا عرصه ی خدمت را برای خودتان روشن کنید و با خیال پشت میز نشینی و مدیریت وارد رشته های فنی نشوید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۱
علیرضا مهری

انتخاب رشته و مورد اقبال بودن بعضی رشته های دانشگاهی نشان می دهد یکی از دلایل عدم ارتباط صنعت و دانشگاه نوع نگاهی است که پیش از ورود به دانشگاه به دانش آموزان القا می شود و این خط فکری در دانشگاه ادامه پیدا می کند. اینکه برای انتخاب رشته هیچ توجهی به ظرفیت های موجود در کشور و نیازهایی که صنعت دارد نمی شود. نتیجه ی این بی توجهی اقبال بسیار زیاد به رشته ای همچون مهندسی برق یا مهندسی مکانیک است. این هجوم برای مهندس برق شدن البته بی پاسخ باقی نمی ماند و هر روز بر ظرفیت این رشته اضافه می شود تا به امروز. تنها شاخص و نمونه ای که می توان با آن این مسئله را توجیه کرد نمودار عرضه و تقاضا در اقتصاد است که با افزایش تقاضای محصولی خاص در بازار عرضه ی آن کالا افزایش می یابد. یعنی یک مسئله ی کاملا انسانی را با بازار و کارخانه و ... یکی در نظر گرفته اند. وگرنه کدام عقل سلیمی که اطلاعات جامعی نسبت به نیازهای صنعت در کشور دارد به خود اجازه می دهد بیشتر از نیاز کشور ظرفیت تربیت مهندس برق ایجاد کند. این روند را البته یک سری از اساتید جور دیگری در دانشگاه پیگیری می کنند و آن هم بحث علم برای علم است. یعنی درسی که می خوانید برای درک مسائلی و اجرائی کردن آن نیست بلکه یک سری علومی است که یادگیری آن فضیلت! دارد و شما باید تا چند روز قبل از ترک این جهان مشغول خواندن درس هایی باشید که نه تنها ثمره ای برای آن دنیایتان ندارد بلکه این دنیایتان را هم آباد نکرده است.

 

مصیبت به اضافه تقاضا و افزایش تربیت مهندسی لوکس برق و مکانیک! ختم نمی شود. رشته هایی همچون مهندسی نفت که نیاز اساسی و سریع آن در صنعت احساس می شود تا چند سال پیش از یک دهم ظرفیت رشته های لوکس برخوردار نبود. صنعت نفتی که حجم قابل توجهی از فعالیت های آن توسط شرکت های خارجی انجام می گرفته و نیروهای شاخص ایرانی آن هم تحصیل کرده ی رشته مهندسی نفت نبودند. همان صنعتی که وزیر معرفی شده برای کابینه ی دولت تدبیر یک مهندس راه و ساختمان است.

 

صف طولانی فارغ التحصیلان بیکار به خوبی نشان می دهد که تربیت نیروی غیر مرتبط با نیاز کشور باعث هدر رفت منایع و عمر افرادی می شود که در این رشته ها تحصیل کرده اند. دلیل اصلی این مسئله رشد و توسعه ی نا متوازن آموزش عالی کشور است. رشد و توسعه ای که برایش مهم نیست عاقبت تربیت شدگانش چیست و صرفا به این فکر می کند که تا پایان برنامه پنجم و طبق نقشه جامع علمی کشور به تعداد دانشجویانی که مشخص کرده اند برسند. توسعه ای که بویی از عدالت نبرده است نتیجه ای بجز این ندارد. پیشرفتی که برایش نابود شدن زندگی و عمر و سرمایه چند هزار دانشجو هیچ اهمیتی ندارد و وقتی این همه فارغ التحصیل بیکار دارد به این فکر نمی کند که چرا؟ و چه کنیم که این روند اصلاح شود.

 

انتظاری که از علوم مهندسی می رود چیزی بجز تبدیل آن به فناوری و به حرکت درآوردن چرخ صنعت نیست. فارغ التحصیلان رشته هایی که جایگاهی در کشور ندارند یا بیکار می شوند و یا در فعالیت غیر مرتبط با تحصیلاتشان مشغول می شوند. البته تعدادی از اساتید این رشته ها باب جدیدی در دانشگاه باز کرده اند و ادعا می کنند علم را برای علم پیگیری می کنند. این سنخ فلسفه بافی ها تا زمانی که کمکی به توسعه و پیشرفت کشور نکند مورد قبول نخواهد بود.

 

توصیه ای به شما دانش آموزانی که در مرحله انتخاب آینده شغلی هستید: توصیه می کنم که در انتخاب رشته دقت بسیاری کنید و با شناخت کامل رشته ها را انتخاب کنید. همان طور که انتخاب رشته ی آگاهانه موفقیت در همه رشته ها حتی رشته های اشباع شده را در پی دارد ؛ انتخاب بدون شناخت رشته ی دانشگاهی هم آینده را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۰
علیرضا مهری

به توصیه یکی از رفقا کتاب آیین زندگی را خواندم . واقعا لذت بردم و در یافتم برخی کتاب ها برای خواندن و لذت بردن است اما برخی برای عمل کردن. این وصیت نامه با خواندن حقش ادا نمی شود باید عمل کرد.

از سید مهدی شجاعی به عنوان یکی از برجسته ترین شخصیت های فرهنگی انتظار چنین کاری را داشتم. آنچه مولا گفته بود زیبا بود اما شاید از سطح فهم ما کمی بالاتر و اشارات سید مهدی شجاعی آن را کامل کرد . اشاراتی که برخی از آنها را خود نوشته بود همچون دو نمونه زیر:

"یکی از نعماتی که در استحاله ی فرهنگ و هویت ما ، وجه منفی یافته و مذموم و منفور گشته ، نصیحت است. گویی که نصیحت کردن امری قبیح و ناپسند است و فرار از شنیدن موعظه و نصیحت ، لازم و طبیعی . و این جهلی است که مبتلا شدن به آن لاجرم انسان را به سمت جهل مرکب سوق می دهد و تاریکی روح انسان را دو چندان می کند. در حالی که بزرگان و اولیاء و اهل معرفت ، نصیحت را یک نیاز مستمر روحی می شمرده اند و هر کجا به هر مرد راهی می رسیده اند ، طلب موعظه می کرده اند. بسیاری از کلمات درخشان تاریخ در پاسخ به تقاضای "عظنی" (موعظه کن مرا) پدید آمده است." صفحه 21 کتاب

"همه ی غفلت انسان در دنیا از این نقطه نشات می گیرد که زندگی موقت دنیا را اصل می شمارد و خود را در این جهان ، جاودان می انگارد. در حالی که اگر مدام به یاد بیاورد که در گذشت گذشتگان و مرگ مردگان و فقدان پیشینیان خود بهترین گواه است بر کوتاه بودن حیات این جهان ، به یقین دل به این زندگانی موقت نمی بندد و تمام تلاش و همتش را معطوف جهان باقی می کند."صفحه ی 26 کتاب


و برخی دیگر را از کلام خود حضرت آورده بود تا خواننده با عمق مطلب ارتباط برقرار کند. مثل سه قسمتی که در ادامه آوردم.

"و فرمود: دنیا و آخرت ، دو دشمن نا همگون اند و دو راه مختلف. هر که دل به دنیا بسپارد و ولایت دنیا را بپذیرد ، به دشمنی با آخرت برخاسته است. دنیا و آخرت همانند مشرق و مغرب اند. و رهرو به هر کدام که نزدیک شود ، از دیگری دور می گردد. دنیا و آخرت ، هووی یکدیگرند. غررالحکم- جلد2- صفحه 656"

"و جایی دیگر در تعریف عقل فرمود: عقل یعنی فقط آنچه را که می دانی بگویی و به گفته خودت هم عمل کنی. غررالحکم- جلد 2-صفحه 150"

"حضرت مولا در جایی دیگر ، راه و رسم انجام فریضه را چنین ترسیم فرمود: بدکاران را با رفتار خوبت اصلاح کن و با کلام زیبایت به سوی خیر رهنمون باش. غررالحکم جلد 2 صفحه 182"

توصیه می کنم کتاب را حتما بخوانید. همچنین با یک اثر فرنگی بیشتر آشنا شویم. می ترسم دیدن سریال های صداوسیما ذائقه مان را تغییر دهد. می ترسم اکثر اوقاتتان را پای این ابزار سرگرمی بگذارید که چه خوب گفت از عوامل سریال مادرانه که "نخستین هدف مادرانه سرگرمی بود"

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۲۵
علیرضا مهری

هر سال روز قدس برگزار می شود و نه تنها اسرائیل بلکه آمریکا هم این را خوب می داند که کمک کردن یک دولت به فلسطین با سیل خروشان یک ملت متفاوت است. اگر مردم هر سال این مسئله را تکرار نمی کردند که مسئله ی فلسطین برایشان اهمیت دارد و فراموش نمی کنند شاید آمریکا و اسرائیل اینگونه استنباط می کردند که این یک دولتی است یا نظامی است که اگر تغییر کند حمایت قطع می شود. اما امروز مسئله ی فلسطین برای ما این گونه نیست. هرچند اکثرا خبرهای فلسطین از سوی رسانه های ما از جذابیت رسانه ای پایینی برخوردار است اما به همین راحتی نمی شود کلام امام را فراموش کرد که فلسطین پاره ی تن ... است. شاید ما هر روز از احوالات و مسائل قدس شریف با خبر نشویم اما ظلم بزرگ را هیچ گاه فراموش نمی کنیم.

کم کم دارد برایمان عادی می شود. دارد برایمان عادی می شود که هر روز اخبار کشتار و جنایت در کشورهای اسلامی را بشنویم. از فلسطین که دیگر درد کهنه ای است برای جهان اسلام تا عراق و افغانستان و بیداری اسلامی. شاید اگر اتفاقات سال 88 ادامه پیدا می کرد یا جور دیگری پیش می رفت ما هم امروز یکی از این کشورها بودیم. مرور که می کنم بیشتر از همه از اتفاقات روز قدس 88 درس می گیرم. نه درس تنفر و بغض نسبت به شعارهایی که می دادند. درس از حرف هایی که 30 سال است در دل های خیلی از افراد مانده است و ما اطلاع نداشته ایم و وقتی چنین اتفاقی می افتد تازه خبر دار می شویم. همین یعنی بحران . اینکه تو نمی دانی در لایه های پنهان هر فردی که هر روز در خیابان از کنارت عبور می کند چه می گذرد. چون تو جامعه ات را نمی شناسی.

بعد از سیل پاکستان غرفه ای در نمایشگاه قرآن برپا شده بود برای دریافت کمک های مردم . چند روزی که برای کمک به دوستان آنجا ایستاده بودم تجربه ی جالبی بود. افرادی که از نمایشگاه قرآن بازدید می کنند عموما مذهبی هستند. هر از گاهی برخی از افراد که از کنار غرفه می گذشتند واکنشی به کار ما انجام می دادند که حاوی پیام مشخصی بود. صحبت هایی می کردند که باری نداشت جز مخالفت با کمک به محرومان دیگر کشور های اسلامی. نمی خواهم بر سر استدلال ها و دلایل مطرح شدن این مباحث صحبت کنم ولی این را خوب می دانم که فرقی نمی کند به کجای این کره ی خاکی نگاه می کند و برایش قدم بر می داری مهم این است که انسان باشی و آن کاری که می توانی انجام دهی چه برای همسایه ات چه برای هم شهری ات و چه برای انسانی در کشوری آفریقایی .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۵۹
علیرضا مهری

امروز پست یکی از دوستان در خصوص صداوسیما و سریال هایش در ماه مبارک رمضان را دیدم. نکته ای که به آن اشاره کردند بسیار جالب توجه بود و من را بر آن داشت تا چند نکته را ذکر کنم.

اول. تقابل اسلام ناب و اسلام آمریکایی که در صداوسیما به آن اشاره شد فقط در سریال ها که یک مسئوله ی فرهنگی، اجتماعی است دیده نمی شود. اخبار به عنوان سیاسی ترین برنامه های صداوسیما گه گاه خبرهایی پخش می کند و رویکردهایی را در پیش می گیرد که جای تعجب بسیار دارد.امروز که خبرهای 21 را می دیدم خبر مصر و اتفاقات آن به عنوان خبر آخر گنجانده شده بود و قبل تر از آن خبرهایی را پخش کرد که هیچ ارزش خبری در ادبیات ما نباید داشته باشد. خبرهایی از جنس به دنیا آمدن فرزند پیرمرد 106! ساله و از این جنس اخبار.

دوم. در مورد مسائل فرهنگی باید کمی با احتیاط بیشتری صحبت کرد. انجام کار فرهنگی باید با شناخت درست از فرهنگ ایده آل همراه باشد. شناختی که در بین افراد امروز جامعه ما کم تر دیده می شود. این ضعف در شناخت فقط در صداوسیما و نهادهای کلان فرهنگی دیده نمی شود بلکه در تشکل های دانشجویی و همچنین تشکل های مذهبی ما هم دیده می شود. مساجد ما و دانشگاه های ما به شدت از کم کاری فرهنگی رنج می برد و نشان می دهد که این نگاه آرمانگرایانه به مقوله فرهنگ فقط نباید در صداوسیما محدود شود.

سوم. عدم نگاه سیاسی در سریال های سیما را می توان در ناتوانی کارگردان ها در نشان دادن این واقعیت دانست. مسائل سیاسی که در دل مهمانی های خانوادگی یا در دل خانواده مطرح می شود محدود به اقشار خاصی از مردم است و نمی توان انتظار داشت همه ی اقشار تجربه ی این گونه تعامل ها را داشته باشند. اتفاقات حول انتخابات 88 را می توان نمونه ای از این عدم وجود بحث های منطقی و موثر در جریان زندگی خانواده ایرانی دانست. خانواده ای که تا قبل از این بحث سیاسی نداشت و اگر هم داشت در حد کنترل شده و البته گهگاه تفریحی هم بود. اما وقتی بحث انتخابات 88 وارد عرصه ی خانواده ی ایرانی شد چنان بسیاری از روابط خانوادگی را تحت شعاع قرار داد که هنوز هم تبعات آن را می توان در دیالوگ ها مشاهده کرد.

پ.ن: نگاه آرمانگرایانه باید در خصوص مسائل فرهنگی وجود داشته باشد و بسیار هم لازم است اما باید به این نکته هم توجه داشت که جامعه ی امروز بیشتر از منتقد فرهنگی نیاز به عامل فرهنگی منتقد دارد.

پ.ن 2: متاسفانه امروز مسائل فرهنگی و مصیبت های فرهنگی جامعه در یک مسئله خلاصه شده است آن هم بی حجابی است. البته نمی توان از جامعه ای که خود را در غفلت نگاه داشته است انتظار بیشتر از این داشت. می توان با نگاهی گذرا به اتفاقات و برنامه های فرهنگی جامعه گفت از کوزه همان برون تراود که در اوست.

پ.ن 3: بعد از خواندن آن پست فیلم تلویزیونی با عنوان نامه پخش شد که به صورت شعار زده ای مسائل مربوط به دفاع مقدس را مطرح کرد و این را می توان نمونه ی یک کار سفارشی دانست.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۵۹
علیرضا مهری

چند روز پیش درحال چک کردن وبلاگ های دوستان بودم که مطلبی از یک وبلاگ توجهم را به خود جلب کرد. با دیدن این مطلب چند نکته به ذهنم آمد که نیاز دیدم بیان کنم.

اول. اخلاق یکی از مسائلی است که در جامعه اسلامی از اولویت بالایی برخوردار است. لیکن اهمیت آن در کارهای جمعی و گروهی از اهمیت بالاتری برخوردار است. تشکل های دانشجویی با توجه به رسالت و جایگاهی که در آن قرار دارند همواره نوک پیکان کارهای فرهنگی در سطح کشور بوده اند اما متاسفانه برخی از بداخلاقی هایی که در بعضی رفتارهای برخی تشکل ها دیده می شود بویی از اخلاق اسلامی نبرده است. امروز شاید نوع نگاه خاصی به تشکل های مذهبی دانشگاه وجود داشته باشد که ساخته و پرداخته افرادی است که با نام این تشکل ها در دانشگاه ها شناخته می شوند یعنی حزب اللهی ها. بارها شده است ساعت ها با افراد مختلف بحث کرده ام و اعتقادات خود را بیان کردم و آنچه باید در رفتارهای ما باشد را بیان کردم اما از سوی مخاطب پذیرفتنی نبود. چون آن قدر این بی اخلاقی در بین دوستان عادی شده است که دیگر مقابله با آن و تبلیغ کردن در فضای دیگر بسیار سخت است.

دوم.این بی اخلاقی البته در حوزه ی رفتار فردی و برخوردی باقی نمانده است و به عمل برخی از این افراد هم کشیده شده است. پرخاشگرایانه تنها واژه ی مناسبی است که می توان به این جنس فعالیت ها نسبت داد. همین گونه رفتارها باعث تذکر جدی رهبری در دیدار سال گذشته دانشجویی در ماه رمضان شد. سفارت انگلیسی که ایشان آن را درست ندانستند و تاکیدی که بر تفاوت آرمانخواهی و پرخاشگری داشتند در همین راستا بود. یک اظهار نظر سیاسی کار را به جایی می رساند که یک تشکل دانشجویی دست به انتشار نامه ای می زند در واکنش به اظهارات یک شخصیت سیاسی. که به راحتی می توان گفت نویسندگان این نامه برخوردی پرخاشگرایانه انجام داده اند و از روی فکر عمل نکرده اند و تاکید رهبری به فکر بیشتر در زمینه ی مسائل سیاسی را نادیده گرفته اند.

سوم. همیشه فارغ التحصیلان و بزرگ تر های ما نقل می کنند از زمانی که بازی های مسخره سیاسی در دانشگاه در اوج خود بود . از همان زمانی که مسائل اصلی کشور روی زمین بود و رهبری فریاد می کشیدند که عدالت عدالت. هر بار که پیش خودم فکر می کنم می بینم امروز هم شرایط تفاوتی نکرده است وقتی قلم و علم در دست متحجران نادان باشد فرقی نمی کند در اواخر دهه هفتاد باشه یا در اوایل دهه نود. همان هایی که سطح معرفتشان را در حد سایت و روزنامه و پرسه زدن در سایت های گوناگون قرار داده اند. همان هایی که سعه ی صدر سیاسی را  در مخ شان فرو نمی رود و فقط اهل لفاظی هستند. همان ها تا امروز مشغول بوده اند و با روی کار آمدن دولت جدید بازارشان هم داغ می شود و بیچاره مردمی که نخبگانشان اینها باشند.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۶
علیرضا مهری

حسن آقا گفت: خواستیم حالیت بشود که حکومت کار ساده ای نیست.

میرزا اسدالله گفت: این را من از روز اول می گفتم. همین جوری هوس حکومت به سرتان زده و حالا توش درمانده اید. بی هیچ نقشه. و همین است که من فرقی میان این حکومت و آن حکومت نمی بینم. ما اصلا زندگی بشری نمی کنیم. زندگی ما زندگی نباتی است. درست مثل یک درخت. زمستان که آمد و برگ و بارش ریخت می نشیند به انتظار بهار ، تا برگ دربیاورد. بعد به انتظار تابستان ، تا میوه بدهد. بعد به انتظار باران، بعد به انتظار کود، و همین جور... همه اش به انتظار تحولات طبیعی ، تحولات از خارج. آن ها این جور بودند. شما هم این جورید. غافل از این که اگر همه اش به انتظار تحولات خارجی بمانی ، یک دفعه سیل می آید. یا یکهو باد گرم می گیردیا یک مرتبه خشکسالی می شود....

میرزا عبدالزکی حرف میرزا اسدالله را برید و گفت: جانم ، باز دور برداشته ای! پس این همه توپ که می ریزند آمادگی نیست؟

میرزا اسدالله گفت: چرا هست، اما آمادگی برای کشتار است. یعنی برای مرگ ، نه برای زندگی. و این حضرات قرار بود امکان بیشتری برای زندگی به مردم بدهند و حالا که درمانده اند سرکرده شان رفته چله نشسته ، چرا؟ چون انتظار این تحریکات را نداشته اند. یعنی آماده برخورد با تحولات خارجی نبوده اند، عین درخت. این چله نشینی کا آن هایی است که خیال می کنند تحولات خارجی یا رحمت الهی است یا بلای آسمانی . و این درست رسم ابتدای خلقت است.


بریده ای از کتاب نون و القلم جلال آل احمد 1340

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۱۳
علیرضا مهری