ماله کشی، به سبک نیروی انتظامی!
سجاد محمدی*
خوب بود نیروی محترم انتظامی اشاره می کردند؛ آن کاغذ روی حصار که نوشته است «اتباع بیگانه» را ما(نیروی انتظامی) نزده ایم و «باد» آن را آورده و اتفاقاً به صورت کاملا اتفاقی روی حصار چسبانده است. یا مثلا «خطای چشم» کاربران فضای مجازی است و این نیز از دسیسه های آمریکای جهان خوار!
«ما که نمیتوانیم این آوارهها را، خصوصاً این آوارههایى که از خود ما هستند، از اهواز آمدند، از- عرض بکنیم- خرمشهر آمدند، از این بلادى که مورد تعدى واقع شده است آمدند، از خوزستان آمدهاند، بالاخره از جاهاى دیگر هم آمده اند، و همینطور میهمانهایى که داریم، خوب افغانى هستند، مسلمان هستند، یا فرض کنید که عراقى هستند، یا بیچارهها را از خانههایشان دور کردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اینجا. خوب، باید چه کرد با اینها؟ نباید اینها را پذیرایى کرد؟ ما مسلمانیم، آنها هم مسلمانند. ما باید از آنها پذیرایى کنیم. خدمت کنیم به آنها» (صحیفه امام، ج17، ص278)
خبری که تکذیب شد!
سه شنبه 16 شهریور 1395؛ نیروی انتظامی استان فارس، کشفیات خود طی 48 ساعت گذشته را در مجتمع انتظامی شهید فعال شیراز به معرض نمایش گذاشت. در بین خبرها و عکسهای منتشر شده از این برنامه، تصاویری دیده میشود که تعدادی از شهروندان افغانستان با چشمانی بسته درون حفاظ آهنی نگهداری شدهاند.
اگر علت دستگیری این شهروندان؛ ورود غیر مجازشان بوده است، قطعا باید برخورد قانونی صورت گیرد و این مهاجرین به کشورشان بازگردانده شوند. به طور کلی فارغ از نوع ملّیت، خلاف قانون عمل کردن جرم است و خاطیان باید به سزای عملشان برسند. این مهم امری است بدیهی.
اما روش برخورد با این مسئله باید به شیوه درستی انجام شود. سهلانگاری و سهلاندیشی مسئولین و همچنین سلیقهای عمل کردنشان؛ همیشه برای جمهوری اسلامی ایران هزینهزا بوده است. برای نمونه؛ همین اشتباه فاحش چند مسئول نیروی انتظامی در برخورد با مهاجرین غیر قانونی افغانستانی، موجی از جوّ سازیها و انتقادات غیر منصفانه را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته است. حال آنکه نگاهی گذرا به صحیفه امام راحل(ره) و همچنین منویات رهبر انقلاب حاکی از آن است که سیاست جمهوری اسلامی ایران در مورد مسئله افغانستان به هیچ وجه آنچیزی که این روزها در رسانهها گفته میشود، نیست. چه بسیار خدماتی که جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب به مهاجران افغانستان و حتی خود کشور افغانستان داده است که با همین عملکردهای سلیقهای به حاشیه میروند.
البته که جمهوری اسلامی ایران در قبال این خدمات، منّتی بر کشور افغانستان و مهاجران آن نباید داشته باشد. چراکه به گفته رهبر انقلاب، برادران و خواهران افغانی؛ در همه مراحل انقلاب نقش ایفا کردهاند و بی شک در ثمرات این انقلاب نیز سهیم میباشند. برادران افغانستانی؛ در هشت سال دفاع مقدس حضور پر رنگی داشتهاند. بعد از جنگ نیز در ساخت کشور همراه ایرانیها بودهاند و اکنون نیز چه در داخل مرزها و چه در خارج مرزها همراه مردم ایران هستند.
ناگفته پیداست که کوتاهیهایی نیز در مورد مسئله افغانستان صورت گرفته است و باید به طور جدی جبران شود. به عنوان مثال تاکید رهبر انقلاب بر اینکه نباید هیچ یک از فرزندان مهاجرین افغانستانی در ایران از تحصیل باز بمانند، حتی آنهایی که کارت اقامت ندارند و غیر قانونی وارد ایران شدهاند میتوانند در ایران درس بخوانند و رشد کنند، یک نمونه از این کوتاهیهاست که باید هرچه سریعتر تحقق یابد.
جالب است؛ شنبه(20 شهریور1395) در همین راستا نیروی انتظامی اعلام کرد که «اجرای طرح های امنیت اجتماعی در شیراز با درخواست مردم و به منظور برخورد با خرده فروشان مواد مخدر، سارقان مسلح، عادی، تحت تعقیب، اراذل اوباش و مجرمان فراری اجرا شده است. به گزارش مرکز اطلاع رسانی پلیس، این طرحها با هماهنگی دستگاه قضائی اجرا شده و ماموران در جریان آن اقدام به دستگیری تعدادی از مجرمین و متهمین تحت تعقیب کردند و در این راستا به منظور اقدامات پلیسی و تحقیقات مرتبط با جرائم مربوطه دستگیرشدگان در زمین چمن یکی از مراکز انتظامی بصورت موقت تحت نگهداری پلیسی قرار گرفته و بلافاصله با حضور قاضی تعیین تکلیف شدند .»1
خوب بود نیروی محترم انتظامی(!) اشاره میکردند؛ آن کاغذ روی حصار که نوشته است «اتباع بیگانه» را ما(نیروی انتظامی) نزده ایم و «باد» آن را آورده و اتفاقاً به صورت کاملا اتفاقی روی حصار چسبانده است. یا مثلا «خطای چشم» کاربران فضای مجازی است و این نیز از دسیسههای آمریکای جهانخوار!
به امید روزی که مسئولین محترم جمهوری اسلامی ایران، قواعد مالهکشی را بیاموزند تا بتوانند خسارات ناشی از سهلانگاریهایشان را بهتر جبران نمایند.
یاد باد آن روزگاران، یاد باد!
به بهانه موضوع فوق، جا دارد که خاطرهای نیز داشته باشیم از دوران طفولتیمان!
وقتی دانشآموز بودم با افتخار در کتاب تعلیمات دینی میخواندیم، مشکل بردهداری و نژادپرستی که غرب تا چند وقت پیش درگیر آن بود، در دنیای اسلام از اساس وجود نداشته است. چرا که 1400 سال پیش بلال حبشی سیاه پوست و سلمان فارسی به راحتی در جامعه اسلامی میزیستند و جزو صحابی بزرگ رسول الله بودند. با گذشت زمان و درک گوشههایی از زندگی مهاجرین افغانستانی در ایران کم کم به این نتیجه رسیدم که زهی خیال باطل!
مهاجرین افغانستانی ساکن ایران از حقوق بسیاری به کلی یا تا حدودی محرومند. از حق حضور یا مسافرت به مناطقی از ایران تا آموزش رایگان و غیره. اگر این انتقادات را به حساب بد سلیقهبودن مسئولین جمهوری اسلامی ایران بگذاریم، کما اینکه یک نمونهاش در بالا اشاره شد، اما نگاههای توهینآمیز . تحقیرآمیزی که از سمت جامعه ایرانی به این مردم میشود را چگونه میتوان توجیه کرد؟! در همین دانشگاه تهران اگر دوستت اهل آمریکا یا کانادا یا یک کشور اروپایی باشد، ناخودآگاه احساس بسیار بهتری داری تا اینکه آن دوست اهل افغانستان باشد. یا حتی اهل ایران باشد ولی اصل و نَسبش به افغانستان برگردد! شاید جالب باشد که توجه کنیم، افغانستان از تمام کشورها و ملیتها، هم از نظر فرهنگی و هم از نظر اعتقادی و... به ایرانیان نزدیکتر است! حتی از لبنان، فلسطین، عراق، سوریه و... .
بماند که در قرآن هم داریم: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»!
رسانهیِ فرهنگسوز!
بیشک رسانه یکی از ابزارهای مهم در فرهنگسازی است. تا آنجا که بسیاری از مشکلات را میتوان به حساب صدا و سیما زد. به عنوان مثال مسأله حجاب. بعد از انقلاب هرچه فیلم و سریال ساختیم، آن خانمی که اهل درس بود و بیرون منزل شأن اجتماعی داشت بد حجاب بود و آن بانویی که کُنج عزلت گزیده بود و بدبختِ بیچاره، با حجاب! به اعتبار همین اشتباهات، بدحجابی در جامعه به مرور یک «ارزش اجتماعی» شد. حرکتی که زمانی دون شأن انسانیت تلقی میگشت! یا مسأله ازدواج. در تمام سریالها و فیلمهایی که ساختیم، زوج جوانی را نمیبینیم که مشکل مالی داشته باشند. در غالب موارد منزل و تمام متعلقاتش در همان اول زندگی فراهم بوده است! به طوری که الان باور جوانها نمیشود که میتوان ازدواج کرد و سرویس طلا نگرفت. میتوان ازدواج کرد و مبل نداشت. میتوان ازدواج کرد و جشن عروسی را ساده گرفت. میتوان ازدواج کرد و در یک منزل 40 متری اسکان گزید.
در مورد مسأله افغانستان هم همین است. هرچه خبر دیدیم از جنایت بود. هرچه خبر دیدیم از بازداشت بود و تجاوز و... .. به طور خلاصه یکی از علتهای اصلی نژاد پرست شدن ما ایرانیها را میتوان در موج رسانهای که به جرائم و جنایات "افاغنه" در ایران میپردازد جست.
شایعهپراکنی رسانههای مغرض در قضیهای شبیه خفاش شب، بماند!
نقش هموطنان ایرانیمان در مسائلی نظیر قاچاق مواد مخدر و سوخت و... که نگارنده در زمان حضورش در مرز پاکستان به چشم دیده است نیز، بماند! اخباری که در رسانهها به ندرت منتشر میشود.
حرفها بیش از این است، اما فعلا بگذریم...
[1] http://www.isna.ir/news/95062012570/%D9%88%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%B4-%D9%BE%D9%84%DB%8C%D8%B3-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%A7%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B9-%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87