چند سالی است که توجه ویژه ای به آزاداندیشی به عنوان باب جدیدی در فعالیت های دانشجویی شده است. اگر چه صرفا توجه صورت گرفته است و حرکت قابل قبولی در فضای دانشگاه ها دیده نمی شود. دغدغه ای که در بین بسیاری از دانشجویان به واسطه ی تاکیدات رهبری ایجاد شده بود امروز فروکش کرده است. نوع مواجهه جریان دانشجویی با دغدغه ها و مسائلی که رهبری در دیدار دانشجویی مطرح می کنند عموما شلخته است. یعنی تا چند ماه یا چند سال بعد از بیان دغدغه حرکت های پراکنده و بی هدفی صورت می گیرد و بعد از آن به فراموشی سپرده می شود.
هدف از نوشتن این مطلب وارد کردن نقد به دانشجویان و جریان دنشجویی نیست. صرفا نکاتی است که در این چند سال فعالیت دانشجویی به آن رسیده ام. شکل گیری و احیاء آزاداندیشی در فضای دانشگاه یک فرآیند است. نمی توان انتظار داشت که این فضا و گفتمان در چند سال در دانشگاه غلبه پیدا کند و به کمال برسد. اما این فرآیند توسط چه جریانی باید طراحی و پیگیری شود. مدیریت فرهنگی دانشگاه و وزارت علوم یا دانشجویان و تشکل های دانشجویی؟
شاه بیت تحلیل دانشجویان از مدیریت فرهنگی دانشگاه ها و وزارت علوم ، فشل بودن این سیستم است. در واقع می توان گفت مدیران فرهنگی دانشگاه بیشتر از اینکه به عنوان فعال فرهنگی در صحنه حضور داشته باشند، به عنوان ناظر و نیروی سلبی فعالیت می کنند. در بسیاری از موارد این نظارت هم وجود ندارد. امروز فلسفه ی وجودی مدیریت فرهنگی دانشگاه، صدور مجوز فعالیت های دانشجویی است و طولانی تر شدن فرآیندهای اخذ مجوز آفت وجود چنین بخشی در مدیریت دانشگاه است.کاری که نیاز به این تعداد نیرو در ساختار دانشگاه ندارد و یک ماشین هم می تواند انجام دهد.
دانشجویان و تشکل های دانشجویی تنها متولی پیگیری این دغدغه در فضای دانشگاه هستند. فعالیت های زیاد و پراکنده ای هم به اسم برگزاری کرسی آزاد اندیشی در دانشگاه ها صورت گرفته است. ولی بررسی این فعالیت ها نشان می دهد تغییری در جریان عمومی دانشگاه ها و تشکل های دانشجویی اتفاق نیافتاده است. کم عمق شدن بحث ها و گعده هایی که هر روز در بین بدنه ی دانشگاه جریان دارد نشان می دهد که این جریان تبلیغاتی که به اسم آزاداندیشی راه افتاده است نتیجه ای نداشته است. و طبیعی است دانشجویانی که ساعات مطالعه شان با عوام الناس تفاوت چندانی ندارند نمی توانند چنین جریانی را ایجاد کنند.
در کنار ساعات پایین مطالعه ، دغدغه ها و مسائلی که هر روز در فضای دانشجویی به بحث گذاشته می شود ابتدایی تر و کم اهمیت تر می شود. البته از بدنه ی دانشجویان نمی توان انتظاری جز این داشت. نگران باید شد اگر دانشجویانی که در این سیستم آموزش و پرورش و در این سیستم تربیتی بزرگ شده اند، رفتاری جز این داشته باشند. وضعیت امروز بدنه ی دانشگاه وظیفه و رسالت تشکل ها و گروه های دانشجویی که به فعالیت فرهنگی و سیاسی در دانشگاه می پردازند را سنگین تر می کند. و باید به این گونه فعالیت های دانشجویی چشم امید داشت تا بتوانند آزاداندیشی را در دانشگاه نهادینه کنند. البته باید گفت پیش از مطرح شدن این دغدغه و این مسئله در فضای عمومی جامعه و دانشگاه، دغدغه ها و مسائلی دیگری بود که به دانشگاه محول شده بود و تشکل های دانشجویی موفقیت چندانی در این زمینه ها نداشتند.
در کنار تعطیلی جریانات و ارکان دیگر دانشگاه که باعث محول شدن این مسئولیت به تشکل های دانشجویی می شود نکات دیگری هم وجود دارد. تاکیدات رهبری در سال های گذشته بر مطالبه گری، ورود به مسائل اصلی کشور، معرفت دینی و .... نشان می دهد تشکل های دانشجویی مستعد پیگیری این مسئله هستند. پیگیری که هنوز آغاز نشده است و نیاز به عزم جدی فعالین دانشجویی است. مسئله ی ورود به مسائل اصلی کشور خود می تواند بستری برای رواج آزاداندیشی در فضای دانشگاه ها باشد.