دانشجو متحجر و دانشگاه اسلامی؟
جنبش دانشجویی در معنای عام به پیگیری مطالباتی که برای رسیدن به هدفی خاص است گفته می شود.این جنبش نشات گرفته از روحیه ی جوانی و آرمانخواهانه دانشجویان است که دلیل اصلی اش سن و سال است.به همین دلیل این جنبش دانشجویی می تواند در همه ی کشورها فارغ از نظام فکری و جهت حرکت جامعه شکل گیرد.
مبارزات مردم برای براندازی نظام طاغوتی پهلوی و تشکیل حکومت جایگزین با مختصات و ساختاری که در نظر داشتند در بهمن پنجاه و هفت به نتیجه رسید. هدف و انگیزه ی اصلی مردم برای شروع این حرکت عظیم را می توان در بیانات امام راحل که رهبری این حرکت را برعهده داشتند و شعارهایی که از آن دوران برجای مانده مشاهده کرد.اهدافی مثل استقلال واقعی کشور و آزادی که امام راحل خطوط آن را مشخص کرده اند و جمهوری اسلامی. مطمئنا این شعارها در اولین سالهای پس از پیروزی محقق نمی شد و باید به عنوان برنامه در دستور کار جامعه و حکومت قرار می گرفت.
جنبش دانشجویی در ایران اما جایگاه و عملکرد متفاوتی نسبت به سایر کشورها داشته و دارد. فعالیت هایش از جنس پیگیری اهداف و پیش بردن انقلاب است. هرچند به خیلی از چیزهایی که باید می رسید نرسیده باشد.
پس از پیروزی انقلاب می توان اولین حرکت فعالانه ی دانشجویان تسخیر لانه ی جاسوسی آمریکا بود که نشانی از سطح بالای دانشجویان ، دغدغه ی جدی برای حفظ چهارچوب نظام اسلامی و پیگیری مطالبات مردم بود. با شروع جنگ تحمیلی به طور طبیعی اولویت جنبش دانشجویی دفاع از استقلال کشور شد و با حضور فعالانه در جبهه نقش بی نظیری را ایفا کرد.
به تدریج جنبش دانشجویی درگیر مسائل کوچک شد و اولویت ها و آرمانهای بر زمین مانده ی انقلاب را فراموش کرده و درگیر بازی های سیاسی شد. سیاست بازی هایی مثل: سهم خواهی دفتر تحکیم در انتخابات مجلس و دعواهای بی فایده ی بسیج دانشجویی و انجمن اسلامی.
این رکود شدید جریان دانشجویی تا اواخر دهه ی هفتاد ادامه داشت تا اینکه شرایط تغییر کرد.
در اواخر دهه ی هفتاد رهبری صریحا مبارزه ی بی امان با فقر و فساد و تبعیض را سر دادند و نیروها ی انقلاب را به مطالبه ی عدالت و به یاد آوردن این هدف فراخواندند ایشان مشروعیت جمهوری اسلامی که یکی از شعارها و خواسته های اصلی ملت ایران بود را در گرو برقراری عدالت دانستند و ماموریت اصلی کشور را حرکت به این سمت اعلام کردند.بعد از چند سال از این فرمان و ورود به دههی هشتاد در فضای عمومی کشور و روند مسئولان تغییری ایجاد نشد و رهبری اعلام کردند که لب انتظارشان ز دانشجویان عدالتخواهی است.
در این دورا ن دانشگاه وضعیت مساعدی نداشت و بسیاری از دانشجویان پنبه در گوش مشغول دعواهای سیاسی خود بودند.دعواهای زرگری که از فضای سیاست مداران به فضای دانشگاه سرایت کرده بود و محیط دانشگاه را آلوده کرده بود.
به تدریج تعدادی از دانشجویان با نگاه های مختلف دور هم جمع شده و پیگیر یکی از اصلی ترین خواسته های بدنه ی مردم که برزمین مانده بود شدند. عدالت اجتماعی.چند سالی از متولد شدن این جریان سوم می گذشت.جریانی که هیچ وابستگی به بیرون از دانشگاه نداشت و با نگاهی انتقادی به فضای کشور نگاه می کرد. مطالبه از قوه قضائیه و صداو سیما و....برای اجرای عدالت و مبارزه با فساد اقتصادی و فقر ناشی از آن در جامعه، حرکات اعتراضی و خلاقانه در فضای کشور و رو کردن دست بسیاری از مدیران سیاست باز، مقایسه عملکرد مسئولان با خواسته ها و انتظارات امام راحل و رهبری و...روند اصلی این حرکت اصیل دانشجویی بود. تربیت افراد با روحیات و رفتارهای خاص و حق طلبانه،کار فرهنگی در دانشگاه و ایجاد انگیزه ی مطالعه و پیگیری در دانشجویان و به طور خلاصه تربیت نیروهای انقلابی روشنفکر در دستور کار قرار گرفت.
صف شکنی و شکستن رسومات نادرست و استفاده از ظرفیت های قانونی برای اعتراض دانشجویی تا اواسط دهه ی هشتاد ادامه داشت.اما این جریان دانشجویی هم به دلایلی که فرصت ذکر آن در اینجا نیست رو به افول گذاشت و امروز جز پوسته ای بی روح از آن نمانده است.
باید آسیب هایی که باعث فشل شدن جنبش دانشجویی می شود را بررسی و این فضای رکودی که در دانشگاه حاکم است شکسته شود.
یکی از آسیبهایی که همواره حرکت های دانشجویی را تهدید می کند ورود به بازی های سیاسی است.فضای سیاست زدگی و سیاسی بازی بسیار جذاب است و قسمتی از بدنه مردم را همواره درگیر خود می کند.لازمه ی ورود به این فضا ناآگاهی از اهداف و انگیزه های کارگردانان این نمایش است.کارگردانانی که در اکثر اوقات تفاوتی با هم ندارند و در شرایط مشابه رفتارهای مشابهی دارند اما برای سوءاستفاده مردم را درگیر مسائل کوچک و کم اهمیت می کنند. یعنی با کمک رسانه هایی که برعهده دارند در فضای عمومی جامعه آن گونه وانمود می کنند که بر سر مسائل مختلف اختلافات شدید و درگیری دارند.تجربه نشان می دهد که در فضای دانشگاه هم تا زمانی که دانشجویان به آگاهی نرسد این دعواها وجود دارد مثل دعوای جناح چپ و راست و یا اصولگرا و اصلاح طلب.با ورود دانشجویان به این نمایش خطرناک اصحاب سیاست از فرصت استفاده کرده و از شور و شوق و انرژی جوانی و همچنین جایگاه اجتماعی دانشگاه نهایت استفاده را می برد و این یعنی آلت دست شدن دانشجویان. به تدریج حمایت مالی و خوراک فکری و خط دادن ها شروع می شود و جریان های دانشجویی پیاده نظام جناح ها در دانشگاه ها می شوند.
اصلی ترین خصوصیت جنبش دانشجویی آرمانخواه بودن است.دانشجویان چون در دورانی قرار دارند که از مسئولیت زندگی و دغدغه ی شغل و مسکن در امانند می توانند با ذهنی باز و در زمانی مناسب به پیگیری آرمان ها بپردازند و برای رسیدن جامعه شان به حالت ایده آل تلاش کنند.متاسفانه یکی از آسیب های جنبش دانشجویی ایجاد نگرانی در مورد آینده ی شغلی و کسب در آمد در ذهن دانشجوست.با پر رنگ شدن این مسائل در ذهن دانشجو بقیه مسائل تحت شعاع قرار می گیرد و تمام فعالیت ها عملا بی فایده و بدون دوراندیشی به نظر می آیند.
این باعث یک قطبی شدن دانشجو می شود و بسیاری از دانشجویان حتی فرصت مطالعه ی یک کتاب غیر درسی و یا بحث چند دقیقه ای در مورد مسائل غیر درسی را به ذهن خود می دهند و این یعنی تحجر و امروز دانشگاه دانشجویان متحجر پرورش می دهد.
محافظه کاری نباید در بدنه ی دانشجویان نفوذ کند و جلوی بسیاری از برنامه های فعالان دانشجویی را بگیرد. محافظه کاری قتل گاه انقلاب است و وقتی دانشجویان بعد از به نتیجه رسیدن برای اجرای یک برنامه دانشجویی درگیر بررسی اطراف و نتایج کار می شوند آن تحرک و نشاط از مجموعه گرفته می شود و بیشتر زمان صرف بررسی نتایج و همچنین بررسی افرادی که با آنها موضع یکسان داریم و از این جنس قیدهای غیر ضرور می شود.سوال اینجاست که وقتی در اوج دوران آرمانگرایی به مصلحت اندیشی روی آوریم در دوران مسئولیت چقدر این مصلحت سنجی ها زمان بر است؟
از آسیب های دیگر جنبش دانشجویی سطح دانش آموزانی است که وارد دانشگاه می شوند.متاسفانه امروز با تغییراتی که در نظام آموزشی ایجاد شده دانش آموزانی وارد دانشگاه می شوند که از فضای بی روح و بی هویت کنکور بیرون امده اند و چند سالی است که اجازه نداشته اند سر از کتاب های تست و کنکور بردارند.چه طور می توان از دانش آموزی که از ابتدای دوران تحصیل تمام دغدغه ی خود و خانوادهاش این بود که در رشته و دانشگاه خوبی قبول شود انتظار داشت که در مورد آرمان ها و شعارهای بر زمین مانده ی انقلاب فکرکرده باشد؟
از طرف دیگر بومی گزینی و دانشجوی پولی که تا حدودی اجرا شده است و طرح هایی مثل آزاد شدن قیمت غذا و خصوصی سازی خوابگاه ها باعث می شود ترکیب جمعیتی افرادی که وارد دانشگاه می شوند تغییر کند که باعث افت شدید فضای فرهنگی دانشگاه می شود
دانشجو اگر بخواهد آرمان های انقلاب را پیگیری کند و در لحظه وظیفه ی خود را بشناسد باید قدرت تحلیل داشته باشد و این قدرت نیاز به حداقل هایی مثل آگاهی از دیدگاه رهبری و امام راحل دارد. متاسفانه امروز دانشجویان غرق در فضای آلوده ی رسانه ای نیازی بر مطالعه در خود احساس نمی کنند و تعداد زیادی از دانشجویان از کتاب متنفرند. این رویکرد باعث انجام کارهای بی مخاطب و سطحی در تشکل های دانشجویی می شود و نتیجه ی آن رکود فضای دانشجویی است.
در شرایط فعلی برنامه ی اصلی برای فعال شدن جریان های اصیل دانشجویی باید هدف ها را بازتعریف کنیم .مسائل اساسی و ظرفیت ها را شناخته و به دور از فضای محافظه کارانه وارد عرصه شویم و عمل کنیم هرچند اشتباه باشد.به امید روزی که دانشجویان ما به نیروهایی انقلابی و روشنفکر تبدیل شوند و بتوانند خلاء های موجود را پر کرده و انقلاب را در مسیر خود پیش ببرند
شعار اصلی یاران را فراموش نمی کنم" به چیزهایی که می دانیم عمل کنیم تا خدا به علم ما برکت دهد"