فرتوت

فهم عوام از استقلال اقتصادی

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ب.ظ

استقلال به معنای عام و استقلال اقتصادی به معنای خاص یکی از  مطالبات اصلی مردم در جریان انقلاب بود. رصد عملکرد دولت های بعد از انقلاب نشان می دهد که این مطالبه ی عمومی مورد اقبال قرار نگرفت. هرچند تا سال ها بعد از پیروزی انقلاب به عنوان یک شعار بازگو می شد اما اعتقاد جدی در سیستم اداره ی کشور دیده نمی شد. در کنار عدم اقبال دولت ها، لحاظ نکردن در برنامه های توسعه و همچنین حاکم شدن جریانی با اندیشه های وارداتی اقتصادی نشان می دهد این آرمان در سطح مسئولین به فراموشی سپرده شده است. سوالی که مطرح می شود این است که آیا این مطالبه توسط مردم پیگیری شده است؟

جریان های سیاسی کشور همچون دولت ها توجه جدی به این مقوله نشان ندادند. یکی از دلایل این بی توجهی درگیر بودن جریان های سیاسی کشور به مسائل دسته چندم بوده است.دعواهای مرسوم چپ و راست و اصولگرا و اصلاح طلب که در اکثر موارد انتزاعی و بی مورد است.حتی در دوره ای که به اسم جهانی سازی هجمه ی سنگینی به استقلال وارد شد، دفاع قابل توجهی از استقلال در فضای کشور مشاهده نشد و جریانی به بازتولید این مفهوم نپرداخت.

هر چند در دوره های مختلف جریان محافظه کار، شعار اقتصاد بدون نفت را مطرح می کرد ولی هیچ گاه برنامه ی جدی برای تحقق آن پیشنهاد نداد. امروز به واسطه ی تحریم اقتصادی، واقعیت اقتصاد ایران روشن شده است. با اعمال تحریم اقتصادی و کاهش فروش نفت فشار زیادی به اقتصاد ایران وارد شد در عوض کورسوی امیدی برای تحقق اقتصاد بدون نفت ایجاد شد. در کوتاه ترین زمان ممکن جریان محافظه کار همچون گذشته ترجیح داد که اقتصاد بدون نفت صرفا به عنوان یک شعار مطرح شود.   تلاش های شتاب زده در عرصه ی سیاست خارجی هم ناشی از همین طرز فکر است. چون حقیقتا به این اصل که اقتصاد را بدون نفت نمی توانیم اداره کنیم معتقدند. این طرز فکر مولود اندیشه های واراداتی اقتصادی است که متاسفانه سال هاست بر اقتصاد ایران حکم فرماست هر چند دولت ها مختلفی با شعارهای متفاوتی روی کار آمده باشند.

این تصور در سطح عوام وجود دارد که استقلال به معنای بسته بودن درهای کشور است و نمونه ی این نوع اقتصاد را کره شمالی می دانند. اما باید دانست اصل ارتباط و مبادله با کشورهای دیگر باعث وابستگی نمی شود. زمانی ارتباط اقتصاد باعث بروز وابستگی می شود که مبادلات دارای چنان اهمیتی باشند که باعث سوء استفاده ی طرف مقابل شود. در واقع استقلال اقتصادی در برابر وابستگی اقتصادی قرار می گیرد. برای روشن تر شدن بحث می توان به یک نمونه در اقتصاد ایران اشاره کرد.

در سال های گذشته قیمت مرغ و تخم مرغ در بازه ی زمانی به شدت افزایش یافت. اهمیت این دو کالا در سبد غذایی مردم باعث شد، گرانی این دو کالا تا سطح بحران اجتماعی هم پیش رود. یکی از دلایل اصلی این اتفاق بروز مشکل در واردات نهاده های دامی بود. وارداتی که در انحصار چند شرکت خاص بود. مسئله حیاتی قوت روزانه ی مردم به تصمیمات چند فرد خاص گره خورده بود.این نمونه وابستگی است که در شرایط حساس می توان باعث دادن امتیاز هم شود. نمونه اش در داستان گاز ترکمنستان که در شرایط حساس باعث بروز مشکلات بسیاری شده است. .در فصل سرما که مصرف کنندگان بیشترین احتیاج به گاز دارند صادرکننده ی خارجی تهدید به قطع گاز می کند. با این تهدید بر روی رقم قرارداد اعمال نظر دوباره می کند. این وابستگی کار را به جایی می رساند که کشوری در وضعیت ترکمنستان زور می گوید.

امروز خودکفایی در کالای اساسی و ضروری مردم از جمله اصول پذیرفته شده در ادبیات اقتصادی جهان است. مبادله در کالاهایی که غیرضروری است قابل قبول است اما نمی توان تهیه ی کالای اساسی جامعه را به قواعد تجاری سپرد. آمریکا به عنوان یکی از قدرت های اقتصادی نظامی هم به فکر خودکفایی در تامین نیازهای اساسی خود است. هرچند خطراتی از جنس تحریم آمریکا را تهدید نمی کند ، در گندم خودکفاست و برای خودکفایی انرژی تلاش بسیاری می کند.

وابستگی اقتصادی همواره مذموم بوده است و به حکم عقل باید از نظر اقتصادی مستقل بود تا بتوان از نظر سیاسی و فرهنگی هم به سمت استقلال حرکت کرد. تاریخ نشان می دهد که ریشه ی دخالت های ابرقدرت ها در امور کشورهای دیگر، وابستگی اقتصادی است. حجم بالای مبادلات اقتصادی تعارضی با اصل استقلال اقتصادی ندارد. همین نگاه باعث شد که استقلال اقتصادی و خودکفایی در قانون اساسی گنجانده شود. هرچند دولت ها توجهی به قانون اساسی ندارند و همین بی توجهی است که باعث مدیریت زیگزاگی در اقتصاد شده است.

قطعا کشور ما با این حجم از مبادلات اقتصادی هیچ گاه مصداق کشوری با درهای بسته نبوده است و در دوره ای که سخت ترین تحریم های تاریخ هم بر ما تحمیل شد خلل اساسی در مبادله ی بسیاری از کالاها ایجاد نشد. پس این گزاره که اقتصاد به سمت بسته شدن پیش رفته است و نهایتا به کره شمالی می رسیم اساسا اشتباه است.

از طرف دیگر عدم توجه به تولید ملی و گسترش تجارت و ورود سرمایه گذار خارجی یکی از راهبردهایی است که در اقتصاد جنوب شرق آسیا اجرایی شده است. تجربه ی کشورهای جنوب شرق آسیا همچون سنگاپور نشان می دهد که این ساختار اقتصادی به شدت متاثر از اقتصاد کشورهای دیگر است. در صورت وقوع تلاطم در بازار کشورهای دیگر و بازار جهانی به شدت به اقتصاد کشور آسیب وارد می شود و حتی تا مرز ورشکستگی پیش می رود. قطعا مقاوم بودن اقتصاد یکی از شاخصه های اقتصاد ایران باید باشد. بعد از بحران اخیر اقتصادی به خوبی لزوم توجه به ساختارهای اقتصادی از منظر تاثیرپذیری از بازارهای جهانی لمس شد.

نمونه ی این مقاوم سازی را می توان در سامانه ملی مالی روسیه دانست که به تازگی در روسیه مطرح شده است. با توجه به تاثیرات عوامل بیرونی بر اقتصاد روز به روز توجه به مقاوم کردن اقتصاد در کشورهای جهان بیشتر می شود.

امروز که همه گان بر ضعف اساسی اقتصاد ایران اذعان دارند باید به فکر بازسازی و تقویت اقتصاد بود. تقویتی که ریشه ی آن در تصمیم گیری های بلند مدت و اجتناب از تصمیمات مقطعی است. امید است بازگشت به اقتصاد قانون اساسی و اصولی همچون استقلال اقتصادی زمینه ی پیشرفت روز افزون و واقعی اقتصاد را فراهم آورد. در عدم تلاش جدی در عرصه ی استقلال اقتصادی همان قدر که مدیران اقتصادی دولت سازندگی مقصر بودند، تیم اقتصادی احمدی نژاد هم مقصرند. هر چند تعارض سیاسی در این سطح بین این دو رئیس جمهور وجود داشته اما می توان نسخه ی اجرا شده توسط این دو دولت را مشابه دانست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی