فرتوت

داشتم یک بار دیگر وضعیت مدارس دخترانه را مرور می کردم. می گفت تا یکی دو سال بعد از انقلاب هم معلمان مدارس پسرانه (در مقاطع بالا حتی) بی حجاب بودند. برایم قابل باور نبود یعنی سال 60 یک زن بی حجاب در سر کلاس فردی که خود در جریان انقلاب حضور داشت حاضر می شد؟

می گفت ورود جریان انقلابی به مدارس هرچند خیلی کم و بدون برنامه ریزی اما بسیار با قدرت و با انرژی بود. و بسیاری از افرادی که در این دوران در این مدارس تحصیل می کردند اتفاقات خوبی در روند تربیتی شان می افتد.

در شهر که با هم می رفتیم گفتم: حقوقی که معلم ها و مسئولین مدارس دخترانه در این شهر با این وضعیت فرهنگی می گیرند حلال است؟ گفت: معلم ها و مسئولین مدرسه وضعیت بهتری ندارند. از بی دغدغگی و عدم وجود نگاه درست فرهنگی و اعتقادی گفت و از مشکلات و مصائبی که در آموزش و پرورش امروز وجود دارد.

می گویم: چطور می توان انتظار داشت دانش آموزی که در بهترین روزهای زندگی اش در چنین فضای بی برنامه ای بزرگ شده است با اینکه الان هست متفاوت باشد؟ چطور می توان انتظار داشت معلمانی که به تعلیم و تربیت به چشم یک منبع درآمد نگاه می کنند دغدغه ی انسانیت را داشته باشند؟

می گویم: چطور می شود انتظار داشت بنیان تربیتی معلم در شهرمان مستحکم باشد؟ بعد از رواج کلاس های خصوصی و سگ دو زدن شبانه روزی معلم برای پول رمقی برای معلمی در شهرمان باقی نمانده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۳ ، ۱۵:۲۳
علیرضا مهری

آخرین هماهنگی های برنامه را انجام دادیم و راهی خیابان طالقانی شدیم. پیش بینی ام این بود که در حد 80 درصد سالن جمعیت بیاید. لغو سالن سیدالشهدا انرژی بچه ها را گرفت. تبلیغات هم دوگانه شده بود. قبل از ساعت 16 بود که وارد لانه جاسوسی شدیم. محوطه شلوغ به نظر می رسید. خودمان را به اتاق فرمان رسانیدم تا آخرین هماهنگی ها را انجام دهیم.

ساعت 4:10 دقیقه بود که سالن در حال پرشدن بود. باورم نمی شد که مردم این قدر دلواپس باشند. از این ساعت به بعد اصلا شرایط مناسبی برای گزارش نوشتن نبود و الان چند ساعتی می گذرد از پایان برنامه. به همین خاطر قدری گزارش ها و تحلیل های رسانه ها در متن گزارش وارد شده است. ساعت 4:30 از راهرو کناری سالن که نیمه پر بود وارد محیط باز نزدیک به سالن شدم. عده ای در حال چیدن صندلی و اتصال ویدئو پروژکتور برای رساندن تصویر و صدای سالن بودند. اگرچه تا ساعتی پس از شروع برنامه موفق به رساندن صدا و تصویر به جمعیت بیرون نشدند! سرانجام ساعت 5:10 برنامه آغاز شد. جمعیت تشکیل می شد از درصد زیادی جوان و تعداد کمتری سنین دیگر. تعدادی هم با خانواده حضور پیدا کرده بودند.


اعتراف1: جوانان دلواپس عده ای جوان آرمان خواه اند که از روی شکم سیری کاسب تحریم شده اند!     

گزارش شرق را که فردای برنامه خواندم در اول اش آمده بود تعداد موتورسواران طالقانی بیشتر از روزهای عادی بود. همیشه همین گونه است آنهایی که در این برنامه ها حاضر می شوند شکم سیر و بی مسئله نیستند. اصلا هم به دنبال تفریح نیستند. درست است با خانواده آمدند اما از حالشان می فهمی که خوشحال نیستند! آدم موتور سوار باشد و شکم سیر!

اعتراف2: اکثر موتورسواران شکم سیر هستند وگرنه با ماشین شاسی بلند می آمدند.

در ابتدای برنامه کلیپ هایی از واکنش دانشجویان به توافق نامه سعدآباد و واکنش ها به توافقنامه ژنو پخش شد. پس از آن ترانه ای هم اجرا شد که با اعتراض حاضرین به علت همزمانی با شهادت امام هادی علیه السلام همراه شد. نوبت به معرفی مهمانان برنامه رسید که مجری لیست بلند بالایی را قرائت کرد. از زاکانی نماینده مجلس تا نوبری سفیر سابق و کارشناس فعلی وزارت خارجه تا پناهیان واعظ شناخته شده و زیباکلام استاد دانشگاه.

یاد عصبانیت صبح برنامه روزنامه ای می افتم . نمی داند برنامه را به احمدی نژاد منتسب کند یا به جلیلی. از تحلیل برنامه عاجز است چطور رسایی و کوچک زاده با سعید زیباکلام و زاکانی و نادران با کوشکی و با نوبری جمع می شوند؟ همین است وقتی بازی از دست سیاست بازها خارج می شود اصلا قابل تحلیل نیست. مخصوصا جریانی که کل هویت اش را از هاشمی و خاتمی می گیرد! با ادبیات خودشان حامیان هاشمی و خاتمی....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۵۴
علیرضا مهری

جناب آقای روحانی

امروز درد و دل حضرتعالی در جمع اساتید دانشگاه را شنیدیم اما آقای روحانی چند وقتی است که به این حرف عادت کرده ایم." برای اینکه دانشگاه مدرک گرا نباشد و مراکز دانشگاهی مافقط آموزشی نباشند و پژوهشی هم باشند و برای اینکه دانشگاه بتواند مطالبات اجتماعی و کشوری را پاسخ گوید و به عنوان بهترین و قوی ترین یار برای دولت و حل مشکلات جامعه باشد، نیازمند تغییرات و تحولات فراوان است. نیاز دارد تا از این صورت و پوسته به آن مغز و معنا دست یابد.". که چرا فقط در سیاست خارجی انتقاد از دانشگاه بیرون می آید و در مسائل دیگر اساتید بحث نمی کنند. اساتیدی که حامی شما در انتخابات بودند همان اساتیدی هستند که وضعیت دانشگاه ها را به اینجا کشانده اند. همان هایی که نفری دو جین مقاله ی آی اس آی دارند. همان هایی که خواب و خوراک را از دانشجو می گیرند تا دانشجویی در سطح علم جهانی بار بیاورند. مگر شما طرفدار و سینه چاک جهانی شدن نبودید؟

چند وقتی است که تعدادی از دانشجویان دانشکده فنی مشغول فعالیت اند. فعالیتی از جنس دغدغه های شما. اصلاح دانشگاه در مسیری که چند باری است ترسیم کرده اید. این احساس مسئولیت و شور دانشجویان اما امروز کم فروغ شده است. می دانید چرا؟ چون وزیر مطبوع حضرت عالی اعتقادی به اصلاح ندارد. اصولا انتقادهای حضرتعالی که توسط دانشجویان طرح شده است را به رسمیت نمی شناسد. به قول یکی از حاضران در جلسه، ایشان معتقدند همه چی آرومه......

گویا دانشگاهی تنها وظیفه اش دست و پنجه نرم کردن برای جابجایی مرزهای علم است. به دانشگاهی چه که وضعیت نفت مملکت خوب نیست. به دانشگاهی چه که مشکلات کشور چیست. اصلا ما آدم در سطح خدمت به بشریت ایم به ما چه که مشکلات چگونه باید حل شود؟ در انتخاب وزرا باید پاسخگویی و نقدپذیری یکی از فاکتورها باشد. اما آقای روحانی برای انتخاب وزیر علوم هم این معیار را در نظر گرفتید؟

آقای روحانی تاکید حضرتعالی بر عنصر تخصص در انتقاد را اساسا درک نمی کنم. چطور است برای خاموش کردن منتقدان تخصص را پیش می کشید ولی در عمل تان چیز دیگری دیده می شود؟ چرا وزیری که باید اصلاحات اساسی در بحث آموزش و ساختارهای وزارت علوم انجام دهد متخصص نیست؟ چرا یک مهندس را برای این وزارت خانه انتخاب کرده اید؟

آقای روحانی انصاف داشته باشید. چطور وزیری که خود در همین سیستم بیمار تربیت شده است و بالا آمده است قرار است اصلاحات اساسی انجام دهد.

آقای روحانی من دلواپس وضعیت دانشگاه ها هستم. به جای شعار دادن اقدام عملی برای کمک به اصلاح دانشگاه انجام دهید. من دلواپسم.... همان طور که شما دلواپسید....

علی مصدق

پ.ن: به امید روزی که تشکل های ما به دور از فشار گروه های فشار بتوانند انتقاد های خود را آزادانه طرح کنند. گروه فشار از جنس روزنامه باشد یا مسئول فرقی نمی کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۵۳
علیرضا مهری

استقلال به معنای عام و استقلال اقتصادی به معنای خاص یکی از  مطالبات اصلی مردم در جریان انقلاب بود. رصد عملکرد دولت های بعد از انقلاب نشان می دهد که این مطالبه ی عمومی مورد اقبال قرار نگرفت. هرچند تا سال ها بعد از پیروزی انقلاب به عنوان یک شعار بازگو می شد اما اعتقاد جدی در سیستم اداره ی کشور دیده نمی شد. در کنار عدم اقبال دولت ها، لحاظ نکردن در برنامه های توسعه و همچنین حاکم شدن جریانی با اندیشه های وارداتی اقتصادی نشان می دهد این آرمان در سطح مسئولین به فراموشی سپرده شده است. سوالی که مطرح می شود این است که آیا این مطالبه توسط مردم پیگیری شده است؟

جریان های سیاسی کشور همچون دولت ها توجه جدی به این مقوله نشان ندادند. یکی از دلایل این بی توجهی درگیر بودن جریان های سیاسی کشور به مسائل دسته چندم بوده است.دعواهای مرسوم چپ و راست و اصولگرا و اصلاح طلب که در اکثر موارد انتزاعی و بی مورد است.حتی در دوره ای که به اسم جهانی سازی هجمه ی سنگینی به استقلال وارد شد، دفاع قابل توجهی از استقلال در فضای کشور مشاهده نشد و جریانی به بازتولید این مفهوم نپرداخت.

هر چند در دوره های مختلف جریان محافظه کار، شعار اقتصاد بدون نفت را مطرح می کرد ولی هیچ گاه برنامه ی جدی برای تحقق آن پیشنهاد نداد. امروز به واسطه ی تحریم اقتصادی، واقعیت اقتصاد ایران روشن شده است. با اعمال تحریم اقتصادی و کاهش فروش نفت فشار زیادی به اقتصاد ایران وارد شد در عوض کورسوی امیدی برای تحقق اقتصاد بدون نفت ایجاد شد. در کوتاه ترین زمان ممکن جریان محافظه کار همچون گذشته ترجیح داد که اقتصاد بدون نفت صرفا به عنوان یک شعار مطرح شود.   تلاش های شتاب زده در عرصه ی سیاست خارجی هم ناشی از همین طرز فکر است. چون حقیقتا به این اصل که اقتصاد را بدون نفت نمی توانیم اداره کنیم معتقدند. این طرز فکر مولود اندیشه های واراداتی اقتصادی است که متاسفانه سال هاست بر اقتصاد ایران حکم فرماست هر چند دولت ها مختلفی با شعارهای متفاوتی روی کار آمده باشند.

این تصور در سطح عوام وجود دارد که استقلال به معنای بسته بودن درهای کشور است و نمونه ی این نوع اقتصاد را کره شمالی می دانند. اما باید دانست اصل ارتباط و مبادله با کشورهای دیگر باعث وابستگی نمی شود. زمانی ارتباط اقتصاد باعث بروز وابستگی می شود که مبادلات دارای چنان اهمیتی باشند که باعث سوء استفاده ی طرف مقابل شود. در واقع استقلال اقتصادی در برابر وابستگی اقتصادی قرار می گیرد. برای روشن تر شدن بحث می توان به یک نمونه در اقتصاد ایران اشاره کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۴۷
علیرضا مهری

امروز برنامه ای درخصوص بررسی رویکرد سیاست خارجی دولت در دانشکده برگزار شد. برنامه ای با سه سخنران که در فضای بحث همگی منتقد توافقنامه و فضای سیاست خارجی دولت بودند. توافقنامه ای که امروز موافقان زیادی ندارد و در فضای دانشگاهی بجز صادق زیباکلام فرد شاخص دیگری برای دفاع حضور نمی یابد. دلیل این عدم اقبال دو مسئله است. اولا متن توافقنامه اشکالات و ایرادات فراوانی دارد که اجازه دفاع از آن را نمی دهد. به همین خاطر ریسک حمایت از توافق نامه را هیچ کس نمی پذیرد و در فضای مقالات و رسانه ها هم صرفا از کلیت فضای دولت حمایت می شود.

ثانیا. جریان روشنفکری در گذشته هم حاضر به بحث جدی در فضای کشور نبود. امروز هم به واسطه ی به قدرت رسیدن سیاسیون مدنظرشان به هیچ وجه احساس مسئولیتی نسبت به ایجاد فضای بحث ندارد. نماینده ی این جریان در حال مذاکره است, چه دلیلی وجود دارد که به انتقادها پاسخ دهند؟

نکته ی جالب توجه و قابل ستایش این برنامه این بود که 20 الی 30 نفر سه ساعت شنونده ی  بحث های مختلف در خصوص رویکرد سیاست خارجی دولت بودند. یعنی احساس مسئولیت نسبت به مطلع شدن و شنیدن نظر منتقدان در این افراد در این حد وجود دارد. در دورانی که سایت چک کردن و بی حوصله بودن یکی از مشخصه های دانشجویان است. قطعا آینده ی چنین احساسی مبارک است و باعث بروز اتفاقات خوب در دانشگاه می شود. اتفاقی از جنس فکر کردن و حضور فعال داشتند.

در کنار این متحد شدن ، بازتولید جریان دغدغه مند و انقلابی دانشگاهی درحال انجام است. قطعا اتفاقات آینده ی در فضای جامعه عیار خوبی برای این بازتولید جریان دانشجویی خواهد بود. 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۰
علیرضا مهری

چند سالی است که توجه ویژه ای به آزاداندیشی به عنوان باب جدیدی در فعالیت های دانشجویی شده است. اگر چه صرفا توجه صورت گرفته است و حرکت قابل قبولی در فضای دانشگاه ها دیده نمی شود. دغدغه ای که در بین بسیاری از دانشجویان به واسطه ی تاکیدات رهبری ایجاد شده بود امروز فروکش کرده است. نوع مواجهه جریان دانشجویی با دغدغه ها و مسائلی که رهبری در دیدار دانشجویی مطرح می کنند عموما شلخته است. یعنی تا چند ماه یا چند سال بعد از بیان دغدغه حرکت های پراکنده و بی هدفی صورت می گیرد و بعد از آن به فراموشی سپرده می شود.

هدف از نوشتن این مطلب وارد کردن نقد به دانشجویان و جریان دنشجویی نیست. صرفا نکاتی است که در این چند سال فعالیت دانشجویی به آن رسیده ام. شکل گیری و احیاء آزاداندیشی در فضای دانشگاه یک فرآیند است. نمی توان انتظار داشت که این فضا و گفتمان در چند سال در دانشگاه غلبه پیدا کند و به کمال برسد. اما این فرآیند توسط چه جریانی باید طراحی و پیگیری شود. مدیریت فرهنگی دانشگاه و وزارت علوم یا دانشجویان و تشکل های دانشجویی؟

شاه بیت تحلیل دانشجویان از مدیریت فرهنگی دانشگاه ها و وزارت علوم ، فشل بودن این سیستم است. در واقع می توان گفت مدیران فرهنگی دانشگاه بیشتر از اینکه به عنوان فعال فرهنگی در صحنه حضور داشته باشند، به عنوان ناظر و نیروی سلبی فعالیت می کنند. در بسیاری از موارد این نظارت هم وجود ندارد. امروز فلسفه ی وجودی مدیریت فرهنگی دانشگاه، صدور مجوز فعالیت های دانشجویی است و طولانی تر شدن فرآیندهای اخذ مجوز آفت وجود چنین بخشی در مدیریت دانشگاه است.کاری که نیاز به این تعداد نیرو در ساختار دانشگاه ندارد و یک ماشین هم می تواند انجام دهد.

دانشجویان و تشکل های دانشجویی تنها متولی پیگیری این دغدغه در فضای دانشگاه هستند. فعالیت های زیاد و پراکنده ای هم به اسم برگزاری کرسی آزاد اندیشی در دانشگاه ها صورت گرفته است. ولی بررسی این فعالیت ها نشان می دهد تغییری در جریان عمومی دانشگاه ها و تشکل های دانشجویی اتفاق نیافتاده است. کم عمق شدن بحث ها و گعده هایی که هر روز در بین بدنه ی دانشگاه جریان دارد نشان می دهد که این جریان تبلیغاتی که به اسم آزاداندیشی راه افتاده است نتیجه ای نداشته است. و طبیعی است دانشجویانی که ساعات مطالعه شان با عوام الناس تفاوت چندانی ندارند نمی توانند چنین جریانی را ایجاد کنند.

در کنار ساعات پایین مطالعه ، دغدغه ها و مسائلی که هر روز در فضای دانشجویی به بحث گذاشته می شود ابتدایی تر و کم اهمیت تر می شود. البته از بدنه ی دانشجویان نمی توان انتظاری جز این داشت. نگران باید شد اگر دانشجویانی که در این سیستم آموزش و پرورش و در این سیستم تربیتی بزرگ شده اند، رفتاری جز این داشته باشند. وضعیت امروز بدنه ی دانشگاه وظیفه و رسالت تشکل ها و گروه های دانشجویی که به فعالیت فرهنگی و سیاسی در دانشگاه می پردازند را سنگین تر می کند. و باید به این گونه فعالیت های دانشجویی چشم امید داشت تا بتوانند آزاداندیشی را در دانشگاه نهادینه کنند. البته باید گفت پیش از مطرح شدن این دغدغه و این مسئله در فضای عمومی جامعه و دانشگاه، دغدغه ها و مسائلی دیگری بود که به دانشگاه محول شده بود و تشکل های دانشجویی موفقیت چندانی در این زمینه ها نداشتند.

در کنار تعطیلی جریانات و ارکان دیگر دانشگاه که باعث محول شدن این مسئولیت به تشکل های دانشجویی می شود نکات دیگری هم وجود دارد. تاکیدات رهبری در سال های گذشته بر مطالبه گری، ورود به مسائل اصلی کشور، معرفت دینی و .... نشان می دهد تشکل های دانشجویی مستعد پیگیری این مسئله هستند. پیگیری که هنوز آغاز نشده است و نیاز به عزم جدی فعالین دانشجویی است. مسئله ی ورود به مسائل اصلی کشور خود می تواند بستری برای رواج آزاداندیشی در فضای دانشگاه ها باشد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۴۵
علیرضا مهری

بعد از حوادث ابتدای امسال بود که این سوال بار دیگر مطرح شد که چرا از رهبری در کارها جلو می زنید؟بعد از اعتراضات دانشجویان و طلاب به اقدامات روحانی در سفر به آمریکا بود که این سوال بار دیگر مطرح شد. جریانی که این سوال را بار دیگر مطرح کرد,  اساسا در این جغرافیای فکری نیست که بخواهد چنین سوالی بپرسد. صرفا ابزاری برای سرکوب انتقادات نسبت به رفتارهای دولت روحانی در عرصه ی سیاست خارجی بود.

شاید برای بسیاری از فعالین دانشجویی این سوال حل شده باشد اما باید با متانت به سوالات پاسخ داد تا در بزنگاهها به مشکل بر نخوریم. جریان دانشجویی که با فضای فکری و گفتمانی رهبری آشنایی کامل دارد اساسا دچار چنین مشکلی نمی شود که نیاز به حل کردن این مسئله باشد. شاید گفته شود که توهمی وجود دارد و چنین شناختی وجود ندارد. این آشنایی را می توان مورد بررسی قرار داد. بررسی متون و دغدغه هایی که در دیدار تشکل های دانشجویی با رهبری در ماه رمضان هر سال برگزار می شود به خوبی این مسئله را نشان می دهد. سطح فهم و تحلیل بسیاری از تشکل های دانشجویی را می توان در متن ارائه شده در دیدار یافت. بارها اتفاق افتاده مسائل و دغدغه هایی از سوی دانشجویان مطرح می شود که در سال های بعد به عنوان مسئله ی اصلی کشور روی آن دست گذاشته شود. سبک زندگی , نقش آفرینی مردم در اقتصاد و ..... این شناخت نسبت به مسیر انقلاب باعث می شود در مواقع حساس تصمیم گیری درست و مناسبی صورت گیرد که شاید از منظر برخی جلوتر از رهبر حرکت کردن باشد.

این پیشگامی در مسائل کشور یکی از ضرورت های حرکت های دانشجویی است. حتی می توان گفت بر مواردی جریان های مردمی باعث شکل گیری فضایی می شود که رهبری می توانند به جامعه اعتماد کنند. این اعتماد باعث مطرح کردن مسائل جدی تری در سطح جامعه می شود. شاهد مثال این اتفاقات فضای فعلی نخبگان است. شاید تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری بحث الگوی ایرانی اسلامی و .... در فضای نخبگان مطرح بود. امروز اما مسئله بر سر منافع ملی و استقلال و مرزبندی با دشمن است که باید تبیین شود. شاید این عقب گرد نتیجه ی جریان عمومی جامعه باشد که توسط نخبگان و خواص معرفی می شود.

در کنار این آسیب شناسی جنبش دانشجویی هم از اهمیت بالایی دارد. مباحث سطح بالایی که در دیدار تشکل ها با رهبری مطرح می شود فقط مختص همین دیدار است. عمل تشکل های دانشجویی با آنچه در دیدارها مطرح می شود فاصله ی بسیار دارد. یعنی محتوایی که در آن دیدار ارائه می شود با واقعیات فاصله دارد. سیکل آماده کردن متن ها در اتحادیه های دانشجویی در بالاترین سطح تشکل ها تعریف شده است و فعالیت های دانشجویی در دانشگاه ها و در سطوح پایین تر صورت می گیرد. برای آماده سازی متن از ظرفیت ها زیادی استفاده می شود اما نمی توان در روال عادی تشکیلات از این ظرفیت ها استفاده کرد. این شکاف هرچند عمیق است اما به خوبی نشان می دهد که جریان دانشجویی می تواند خود را به آن سطح از تحلیل برساند و بر طبق آن عمل کند.

در پست بعدی این بحث آسیب شناسی جنبش دانشجویی را پیگیری می کنم.....

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۵
علیرضا مهری

بی توجهی به منافع ملی در سیاست خارجی بعد از انقلاب مسئله ای بود که زیباکلام در سالن چمران دانشکده فنی مطرح کرد. هر چند تعریف مورد اجماعی از منافع ملی موجود نیست اما بحث در خصوص آن ظرافت هایی دارد که باید به آن دقت کرد. یکی از مسائلی که بعد از انقلاب طرح شد این بود که نسبت سیاست خارجی و منافع ملی در جمهوری اسلامی چیست؟ آیا می توان در سیاست خارجی هم آرمانگرا بود و هم بر طبق منافع ملی عمل کرد؟

مسئله ای که هیچگاه بحث جدی روی آن صورت نگرفت اما می توان آن را یکی از مبانی اقدام دستگاه سیاست خارجی فعلی دانست. سوالی که چند وقتی است زیرکانه طرح می شود و پاسخ آن از پیش در افکار عمومی مشخص است. طرح مسئله ای که بیشتر از روشن کردن اذهان، چماقی است بر سر جریانی که مسائل ایدئولوژیک را در سیاست خارجی قابل طرح می داند. جریانی که انقلاب کرده و قانون اساسی نوشته است. جملات قصاری همچون " انقلاب ایران انقلابی غیرایدئولوژیک بود و پیام ایدئولوژیک نداشت"بر قانون اساسی که رای مردم را به همراه دارد، خدشه ای وارد نمی کند.

برای حل این مسئله خوب است منافع ملی را در جدول اولویت بندی اداره ی کشور در کنار دغدغه های دیگر بررسی کنیم. در سیاست داخلی هم منافع ملی متری خوبی برای سنجش است. آیا شعار توسعه ی سیاسی هم تامین کننده ی منافع ملی است؟ تلاش برای برقراری مردم سالاری دینی چطور؟ مشخص است که نگاه صرفا اقتصادی به منافع ملی واقع بینانه نیست. شعارها و اهداف بسیاری هستند که تامین کننده ی منافع ملی هستند اما اقتصادی نیستند. تامین امنیت ، حرکت به سمت آزادی و استقلال سیاسی از جمله آرمان هایی است که در راستای منافع ملی است.

این نوع نگاه از حوزه های مختلف به منافع ملی منحصر در کشور ما نیست. بسیاری از سیاست های و برنامه ریزی هایی که امروز آمریکا در جهان صورت می دهد با شعار تامین منافع ملی می باشد. مثلا انرژی هسته ای ایران به خاطر تامین منافع ملی آمریکا تحریم شده است! یا فعالیت های ضد حقوق بشر در جهان خلاف منافع ملی آمریکاست. پس این ادعا که منافع ملی صرفا اقتصادی می باشد به راحتی رد می شود. پذیرش این مسئله کار را ساده می کند. مسائلی همچون آزادی و استقلال از دخالت بیگانه و دفاع از مظلومین هم جزئی از منافع ملی تفسیر می شود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۲۹
علیرضا مهری

سیاست اقتصاد مقاومتی ابلاغ شد. هرچند روحانی و تیم دولت فعلا راهبرد متفاوتی از آنچه رهبری ترسیم کردند دارند اما باید به این نکته توجه داشت. بیشتر از آنکه اجرای این سیاست ها در توان دولت باشد در توان مردم است. باید عرصه را جوری سازماندهی کرد که امکان فعالیت جدی مردم در اقتصاد بوجود بیاید . امکانی که امروز مشخص است که وجود ندارد.

مسئله ای که باید در این زمینه به آن توجه کرد این است که عوامل اقتصادی مجاهد با عوامل اقتصادی مسلمان فرق دارند. تعداد زیادی از فعالین اقتصادی به اصطلاح نزدیک به جمهوری اسلامی امروز مشغول فعالیتند اما چرا هنوز رهبری اعلام می کنند که مردم در عرصه نیستند. چرا وقتی از جهاد در عرصه ی اقتصاد صحبت می کنند از اسدالله عسگراولادی و طیف بازار نام نمی برند؟ چون آنچه کشور را باید از این گردنه عبور دهد این مدل فعالین اقتصادی نیستند.

در عرصه های دیگر وقتی صحبت از جهاد می شود در پی آن گذشت از جان و مال و .... هم مطرح می شود. در 8 سال دفاع مقدس یکی از مشخصه های اصلی مجاهدان گذشتن از همه ی زندگی شان برای خدمت به اسلام بود. اما یک تناقض اینجا وجود دارد. یکی از منطق های اساسی رفتار عقلایی در اقتصاد سود بردن است. چطور می شود در عرصه ی اقتصاد هم سود بود و هم جهاد کرد؟ به نظر می رسد عدم وجود نیروهای انقلابی که فراتر از نگاه های رایج اقتصادی به دنبال رشد و اعتلای اقتصاد باشند تا سود باعث بروز این مشکلات شده است. اگر نیروهای مخلصی که سود در اولویت بندی اقتصادی شان اصل نیست وارد عرصه ی اقتصاد شوند قطعا اتفاق مبارکی خواهد افتاد.

این رفتار را نمی توان از طرز فکری که فعالیت انقلابی را با به دست آوردن سود هنگفت هم راستا می بینند انتظار داشت. طرز فکری که این روزها به واسطه ی اجرای سیاست های ابلاغی اصل 44 عرصه را برای خود باز دیده است و در حال قلع و قمع منابع اقتصادی کشور است. همان هایی که این قدر به اسلام و انقلاب فکر می کنند که زیر پرچم کشورهای دیگری رفته اند. گرین کارتی دارند تا هرچه بهتر بتوانند در شرایط حساس به انقلاب خدمت کنند. همان کاری که فعال انقلابی اقتصادی خاوری در بحث فساد بانکی انجام داد.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۲۶
علیرضا مهری

وزیر علوم که انتخاب شد برای عده ای مسلم شد که رئیس دانشگاه هم از اصلاح طلبان خواهد بود. دکتر نیلی. شاید دکتر نیلی را خیلی ها نشناسند اما اعضای بسیج دانشجویی در آن دوران او را خوب می شناسند. همان کسی که بداخلاقی هایش و نگاه سرشار از تبعیضش به تشکل های دانشجویی زبانزد خاص و عام بود. البته در دولتی که وزیرش آقای فرجی دانایی باشد که دانشگاهی را تبدیل به پایگاه حزب مشارکت کرده بود انتظاری جز این نمی رود. انتقادها وارد است و باید جلوی جولان جریان های سیاسی در دانشگاه را گرفت اما نباید مسئله را فراموش کرد. مسئله این است ورود و جولان جریان های سیاسی در دانشگاه.

خط خبری روزهای گذشته. تاکید عده ای بر این مسئله که استیضاح وزیر علوم در حال پیگیری است. تا اینجای مسئله اتفاقی نیافتاده است و نمایندگان از حق قانونی خودشان استفاده می کنند آیا این همه ی مسئله است؟ رئیس کمیسیون آموزش یکی از افرادی است که پیگیر استیضاح می باشد. شاید زاهدی را خیلی ها نشناسند حتی اعضای فعال بسیج دانشجویی. اگر می خواهی زاهدی را بشناسی همین را بگویم که داستان تجمع اعضای جنبش عدالتخواه مقابل وزارت علوم را بخوان.اعتراضی که به خاطر بسته شدن یکی از تشکل های دانشجویی در اصفهان و تعلیق دبیر آن صورت گرفت. نامه و بیانیه جواب نداد. تجمع برگزار شد به تحصن کشیده شد. تحصن پشت در اتاق آقای وزیر و آقای وزیر به خود زحمت نداد که در را باز کند تا جواب دهد. دست آخر هم آقای ثمره! به جای آقای وزیر در جمع دانشجویان حاضر شدند و جواب دادند. چنین فردی با کارنامه ای این چنینی که فقط در همین یک اتفاق هم رویکردش مشخص نیست و به راحتی می توان آن را بررسی کرد داعیه دار آموزش عالی شده است.

داعیه دار اینکه آقای وزیر چرا ال است و بل است. چقدر این اتفاق تلخ است.من نمی دانم چرا اینقدر فضا بچه گانه است که وزیر سابق با این کارنامه به همین راحتی داعیه دار حقوق دانشجویان می شود .کسی نیست حتی خاطرات دوران زاهدی را یادآوری کند. نمی گویم روشنگری کند فقط بازخوانی کند. نکته ی جالب کار این است که یکی از تشکل های منتسب به جنبش در سال های بعد از آن تجمع از ایشان دعوت می کند و ایشان در باب آزاداندیشی در آن دانشگاه سخنرانی می کند. یک روز تجمع و عدم پاسخگویی و چند سال بعد مهمان برنامه ی همان تشکل و البته صحبت در باب آزاد اندیشی. این فراموشکاری تاریخی در جنبش دانشجویی هم مسئله ای شده است.

به نظر می رسد کوتوله بودن جنبش دانشجویی کار را به اینجا رسانده است. از دانشگاهی که بزرگترین دغدغه های مذهبی هایش این است که درس بخوانند تا شاگرد اول شوند انتظاری جز این هم نمی رود. انتظار نمی رود که مقابل جریانی که دستش تا آرنج در فعالیت های سیاسی دانشگاه هست و درحال فشار به وزیر علوم است سوال شود. آقایان دلسوز شما که داعیه جدایی دانشگاه از سیاسی بازی را دارید چرا خودتان دست از سر دانشگاه بر نمی دارید.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۳۸
علیرضا مهری