فرتوت

اول. حسودان انقلاب مردم در مصر را نتوانستند تحمل کنند و بعد از یک سال التهاب آفرینی بالاخره ماهیت خودشان را نشان دادند. علیه رای مردم اقدام کردند و نشان دادند که ادعای دموکراسی خواهی این قماش بازی مسخره ای است و اعتقادی پشت آن نیست. نشست امت واحده در سال گذشته که یکی از رهبران اخوان المسلمین به ایران آمده بود نکات جالبی در خصوص نگاه اخوانی ها به حکومت مطرح کرد اما از همه جالب تر این نکته بود که گفت انقلاب زود به وقوع پیوست و برنامه ریزی ما و تربیت نیروی ما در مرحله ی وقوع انقلاب نبود. جامعه سازی و کار تشکیلاتی که اخوان المسلمین انجام داده بود اگر چه بسیار قوی تر و پیشرفته تر از تشکیلاتی بود که باعث وقوع انقلاب اسلامی در ایران شده بود اما هنوز به بلوغ نرسیده بود. به بلوغ نرسیده بود که همه ی جامعه ی مصر یکسره پای صندوق های رای نیامدند و انقلاب را از خود ندانستند.

 

چند ماه پیش بود که یکی از دوستان در وبلاگش از مشکلات کمر شکن اقتصادی مصر گفت و از دلیل رابطه با آمریکا و فشار مردم به دولت. امروز یکی از دلایل خاموش بودن عده ای در این خیمه شب بازی فشار اقتصادی بود که مرسی برای کم کردن آن نتوانست کاری انجام دهد و احتمالا اگر کس دیگری هم بود نمی توانست. عدم وجود مرز بندی ایدئولوژیک در روابط خارجه و سوء تدبیر کشورهایی که می توانستند از مصر به عنوان یک کشور انقلابی حمایت جدی انجام دهند اما ندادند باعث شد که نسخه های متفاوتی برای درمان بیماری مصر بر روی میز مرسی نباشد و شاید خود او هم مقصر بود. بی تدبیری عده ای باعث شد اسلامگرایی در مصر قدرت را از دست بدهد و شاید حکمتی در آن است . در سختی و مبارزه امت ساخت می شود.

اما امروز که مصر طعم کودتا را می چشد بی خاصیت بودن برخی کشورها و ناتوانی آنها در سیاست خارجی را لمس می کنم و می فهمم که وقتی بر روی اسلام سیاسی در مصر تیغ کشیدند از فشل بودن برخی از کشورها خیالشان راحت بود. از همان کشورهایی که تا چند روز از رصد رسانه هایشان نمی توانی بفهمی چه موضعی دارند و یکی به نعل می زنند و یکی به میخ. همان کشور هایی که باب اصلاح در سیاست خارجی شان بسته شده است و به همان وضعی که در آن قرار دارند قانعند. شاید باید چند سالی به خودمان بگوییم به ما چه ... ولی با خون دل هایی که پای این آینه دق می خوریم چه کنیم؟ به تحصن برادران مسلمان در مصر می گوید اردوکشی خیابانی. حاشا و کلا از این بصیرت .......

پ.ن: در این ماه رمضان دعا برای برادران مسلمان در مصر فراموشتان نشود.

پ.ن2: عکس از سایت پرس تی وی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۳
علیرضا مهری

صنعت نفت کشور از جمله صنایعی است که فعالیت آن هیچ گاه متوقف نمی شود. اقتصاد وابسته به نفت و سیر کردن شکم حداقل 70 میلیون نفر انگیزه ی خوبی برای گسترش و زنده نگاه داشتن صنعت نفت است. اما این زنده نگه داشتن با صرف چه هزینه ای صورت می گیرد؟ نفتی که به عنوان سرمایه ملی در اختیار ما قرار دارد به چه میزان و در چه بازه ی زمانی و به چه روشی باید استخراج شود تا بیشتر استفاده را بتوان از آن برد.

یکی از عبارت هایی که به صورت معمول در سخنرانی های مسئولین نفت مورد استفاده قرار می گیرد تولید صیانتی است. مفهومی که در سند چشم انداز به آن اشاره شده است و معنای همه فهم آن این است که به جای تولید شتابان از مخازن نفتی که باعث کم شدن میزان تولید از هر چاه می شود تولید بدون شتاب و با برنامه انجام گیرد تا بتوانیم مقدار نفت بیشتری از هر چاه تولید کنیم. این استراتژی به ظاهر بسیار ساده به نظر می رسد اما در واقع برای جلوگیری از بلعیدن نفت باید بتوانی در مقابل دولتی که شکم 70 میلیون نفر را سیر می کند بایستی. دولتی که نفت برایش همچون مواد مخدر است و در حالت خماری به سر می برد و باید بتوانی او را راضی کنی تا دست از مواد مخدر بردارد. مطمئنا این کار سخت تا به امروز انجام نشده است و نوک پیکان سیاست های نفتی کشور تولید سریع تر برای توسعه ی بیشتر است؛ بدون توجه به آیندگان و فرصت سوزی که صورت می گیرد.



در کنار این نگاه کلان به حوزه ی نفت تنها چیزی که اساتید در چند واحد بهره برداری زمزمه می کردند روشن بودن فلرها و سوزاندن گازهای با ارزش در مناطق نفتی است. حجم بسیار بالای گازی که می تواند حجم بالایی سرمایه را وارد کشور کند به دلیل بی رقبتی مسئولان به تامل در باب جلوگیری از هدر رفت سرمایه ملی سوزانده می شود. تولید صیانتی شاید سرمایه ملی را تا چند سال خارج از دسترس کند اما از بین نمی برد ولی سوزاندن گاز به معنای به هدر دادن سرمایه با ارزش ملی است. اینکه چه زمانی به این جمع بندی خواهئد رسید که جلوی این خیانت گرفته شود را نمی دانم اما این را خوب می دانم که هم کلاسی های من در رشته نفت در دانشگاه ساعت ها وقت خود را صرف کشیدن سیگار در پشت ساختمان دانشکده می کنند و بسیار هم خوشحالند. و اساتید عزیز ما هم بیش از اینکه نگران این مسائل اساسی باشند در فکر تدریس و انتقال مطالبی هستند که بعد از 4 سال نمی فهمم که به درد چه کاری می خورد. شاید به قول استاد ما که خود را بسیار روشنفکر می داند خواندن انتقال جرم در جهان بینی ما تغییری ایجاد کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۲ ، ۱۳:۵۳
علیرضا مهری

پیروزی احمدی نژاد در انتخابات 84 را می توان نتیجه ی غلبه ی گفتمان عدالت در فضای جامعه دانست. گفتمانی که چند سالی فعالیت و تلاش صورت گرفت تا به خوبی در جامعه شناخته شود. نتیجه ی این گفتمان سازی رای احمدی نژاد در دور اول 84 بود. احمدی نژاد هم بعد از پیروزی در انتخابات گفتمان غالب را گفتمان خود معرفی کرد و شروع به دادن شعارهایی بر مبنای عدالت کرد. باید چند مسئله را در نظر گرفت تا نگاه واقعی تر شود تا بتوانیم تحلیل بهتری در شرایط حساس ارائه دهیم.

 

اول. آنچه به عنوان اقبال مردم در انتخابات تحت عنوان گفتمان سوم تیر به آن اشاره می شود در انتخابات 84 اتفاق افتاد. دکتر احمدی نژاد در دور اول با اختلاف کمی از مهدی کروبی به دور دوم انتخابات راه یافت. در دور دوم تعدادی زیادی از نیروهایی که احساس خوبی نسبت به مدیریت دوباره هاشمی بر فضای کشور نداشتند وارد عرصه شدند و احمدی نژاد پیروز دور دوم انتخابات 84 شد. آنچه در خصوص احمدی نژاد ذکر می شود این است که از سال 84 روند انحراف و فاصله گرفتن احمدی نژاد از آرمان هایش شروع شد در حالی که اقبال واقعی به شعار و گفتمان احمدی نژاد در سال 88 بود که با آراء خیره کننده پیروز انتخابات شد.

 

دوم. آنچه باعث مطرح شدن گفتمان عدالت در سطح جامعه شد حرکت جدی تحت عنوان جنبش عدالتخواهی بود . حرکتی که شروعش از مطرح شدن دوباره ی بحث عدالت توسط رهبری در سطح جامعه بود. دانشجویان با هدف پیگیری این دغدغه ی رهبری وارد عرصه شدند و چنان جریانی را شکل دادند که باعث شد احمدی نژاد عدالت را به عنوان شعار اصلی خود در سال 84 مطرح کند. نکته قابل توجه این است که پیگیری و فعالیت جدی و انقلابی دانشجویان در چند سال باعث شد این گفتمان دوباره زنده شود. گفتمان مسئله یک شبه ای نیست که دو هفته مانده به انتخابات ایجاد شود. اینکه بگوییم گفتمان مقاومت و دو هفته ای ایجادش کنیم و اقبال عمومی به آن ایجاد شود کاریکاتوری است. باید به شعاری که داده می شود معتقد بود و برای آن جنگید تا مردم درکش کنند. در چند دور پایانی مذاکرات با 5+1، آنچنان فضای رسانه ای پرفشار بود که احتمال عقب نشینی بسیار زیاد بود. در چنین فضایی تعداد محدودی دانشجوی انقلابی به صورت حداقلی در مقابل این موج رسانه ای فعالیت می کردند و بدنه ی حزب الله در خواب بود. حتی افرادی که خود را انقلابی ترین افراد جبهه حزب الله می دانند. چه شبهایی که با ناراحتی احتمال عقب نشینی، می گذارندیم. قطعا چند ماه مانده به انتخابات وقتی اقبالی به مسئله ی مقاومت در حزب الله دیده نمی شود می توان به راحتی گفت که کارد به استخوان رسیده که آقایان شب انتخابات از خواب بیدار شده اند.

پیروزی روحانی یا مشکلات کشور مسئله ات کدام است؟

سوم. جنبش دانشجویی بعد از پیروزی احمدی نژاد در سال 84 به خواب عمیقی فرو رفت. امروز بعد از انتخابات 92 صداهایی از گوشه و کنار دانشگاه ها شنیده می شود که انذار می دهند. امروز که دیگر قدرت سیاسی در دست شان نیست احساس تکلیف کرده اند و به دنبال انجام فعالیت های جدی هستند. اما برادری که تازه امروز از خواب بیدار شده ای جوش نزن. می دانم تمام دغدغه ات این است که سال 96 حزب تو پیروز انتخابات شود پس خواهشا ادعای خط امامی بودن و سوم تیری بودن نداشته باش. مشکلات کشور تو را اینگونه نرنجانده بود که امروز پیروزی روحانی تو را رنجانده است.

دانشجوی عدالتخواه انقلابی جنس و حجم فعالیتش قبل و بعد از انتخابات نباید تغییر چندانی کند . آن قدر مشکل در فضای کشور وجود داشت که لحظه لحظه ی زندگی اش را صرف امربه معروف و نهی از منکر کند. نه اینکه منتظر انتخابات بنشیند تا شخصی رای بیاورد که بتواند وجدانش را راحت کند و فعالیت های عدالتخواهانه اش را رها کند به امید آنکه رئیس جمهور منتخب بار همه کارها را بر دوش بکشد.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۲ ، ۱۵:۲۰
علیرضا مهری

روشنفکری از جمله مفاهیمی است که کمتر درک درستی از معنای آن در سطح جامعه وجود دارد. بیشتر از اینکه در جای خود به کار برود به تیپ های خاصی از افراد اطلاق می شود. اگر امروز کمی دقیق تر شویم می بینیم تفاوت معنا داری بین معنای حقیقی یک روشنفکر و آنچه در ذهن افراد جامعه می باشد وجود دارد. اگر در تهران باشید عینک های عجیب را حتما دیده اید و اگر آن را هم ندیده باشید کافه های راسته ی دانشگاه تهران تا ولیعصر را حتما درک کرده اید. امروز متاسفانه واژه روشنفکر به افردی نسبت داده شده است که حتی چند ثانیه هم توانایی کشیدن این بار سنگین را ندارند.

متاسفانه روشنفکر نماهای ما هیچ گاه مردم و جامعه خود را نشناختند و درک نکردند. هیچ وقت برای تغییر وضع موجود تلاشی انجام ندادند و اگر هم انجام دادند بسیار مقطعی و کوتاه مدت بوده است. شاید بارها این افراد را دیده ام درحالی که تقیدی به قانون نداشتند. از خیابانی که چراغ عابرش قرمز بود عبور کردند. آنچه اینها از قبله ی آمالشان درک کرده اند تنبلی و ظاهر زننده و... است و آنچه یاد نگرفته اند نظم و قانون گرایی و علم گرایی است. همان قول معروف که قسمت های خوب تمدن غرب را کسب نکرده اند اما بدی هایش را به صورت کاملزندگی می کنند .

شاید افرادی که به شدت تحت تاثیر این نوع نگاه قرار دارند کم خطر تر و قابل تحمل تر باشند اما آنهایی که از این سرتاپا مقلدان غرب تقلید می کنند را باید جدی گرفت. همان هایی که کم کم در جامعه ی شهری خودشان را به رخ می کشند. همان هایی که اصلا اهل بحث نیستند. همان هایی که به شدت قائل به تمسخرو برخورد سلبی با اقشار دیگر جامعه هستند. همان هایی که در اجتماع حاضر نمی شوند مگر به بهای آزار دیگران .هر روز برمبنای فکر توخالی و اعتقاد سستی که دارند مانور می دهند و احساس می کنید که اینها در اکثریتند.   افزایش دامنه ی این افراد باعث می شود روح فکر و بحث در جامعه منکوب شود و فضای سرد بر جامعه حاکم شود.

رشد این طرز فکر در جامعه ای که نسبت به بحث تربیت بی تفاوت است بسیار زیاد است. باید برای احیای روشنفکر واقعی در جامعه تلاش بسیاری انجام داد. قطعا احیای روشنفکر واقعی و فعالیت آن در جامعه هم مقابله ی خوبی برای جریان روشنفکر مآب است هم جلوی رشد آن طرز فکر مخرب در جامعه را می گیرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۰۶
علیرضا مهری

هر انتخابات تجربه ای است برای جامعه و روی منش سیاسی افراد تاثیرگذار است. این انتخابات هم به نوبه خود درس هایی دارد که باید خوب درکش کرد. آنچه دیروز پای صندوق های رای تجربه شد مشارکت قابل قبول مردم در پای صندق ها بود که باید به فال نیک گرفت. هیچ اتفاقی نمی تواند باعث شود این اتفاق بزرگ سیاسی زیر سوال برود. برخی این گونه القا می کنند که انتخاب برخی افراد نه به نظام است. همان طور که در سال 88 این گونه القا شد. آنچه نتیجه ی انتخابات  است حضور و حساسیت مردم نسبت به آینده و اعتماد به سیستمی است که انتخابات را برگزار می کند. همین اعتماد به سیستم برگزار کننده انتخابات نشان می دهد ادعای وقوع تقلب در این سیستم انتخاباتی مورد قبول جامعه نیست.

تحلیل انتخابات و ترکیب آراء نشان دهنده ی خواست مردم در آن برهه زمانی است که نشات گرفته از شرایط کشور است. یعنی تاثیر مستقیم اتفاقاتی که در فضای مردم و حکومت می افتد را می توان در نتایج انتخابات مشاهده کرد.تحلیل جالبی ارائه می دادند که اگر مردم به افرادی که شعار اقتصادی نداده اند رای دهند حکایت از این می کند که مسئله ی اصلی کشور را اقتصاد نمی دانند یا حداقل راه حل مسئله ی اقتصادی را سیاسی می دانند. یا در انتخابات به صورت مشخص بحث هزینه و فایده بحث هسته ای در انتخابات طرح شد و قطعا نتیجه انتخابات را می توان از این جنبه تحلیل کرد.

رای سیاسی هم از جمله بیماری هایی است که در روزهای نزدیک به رای گیری شیوع پیدا می کند. از جمله در این انتخابات با توجه به نظر سنجی ها گمانه زنی هایی صورت گرفت. موج هایی شکل گرفت تحت عنوان لزوم رای دادن به گزینه ی واحد اصولگرا تا گزینه ی اصلاح طلب رای نیاورد. به نظرم این گونه تحلیل ها مورد قبول نخواهد بود و رای سیاسی از اساس خلاف انتخاب اصلح و روش صحیح انتخاب است. باید دید که چرا اتفاقات سال 88 درس عبرتی برای عده ای نشده است که در این انتخابات هم رای سیاسی انداخته اند؟


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۰۶:۲۸
علیرضا مهری

متن زیر را یکی از مخاطبان برای انتشار دادند

1.واقعا لازم است که فریاد زده شود که دیگر کارد به استخوان رسیده و دشمن پشت دروازه ها است و دارد فشار می آورد و ... هنگامه مقاومت است؟

2.واقعا لازم است در حالی که عمده مردم بر اساس همین گزارشهای صدا سیما و حتی آمار گیری های میدانی تک تک ما مشکل اصلی اقتصاد را به درستی سو تدبیر رییس جمهور و دستگاه اجرایی میدانند ما همه چیز را شیفت دهیم به تحریمها؟

3.آیا واقعا لازم است قبل از اطلاع رسانی درست و گسترده در رابطه با اهمیت مقاومت و مضرات سازش مردم را به ناگاه وارد یک چنین تصمیم گیری بزرگی بین دو گانه سازش و مقاومت کنیم؟

4.آیا واقعا لازم است امتحان کنیم که چقدر فرهنگ مغفول بوده و چقدر ارزشهای سرمایه داری در مردم ریشه دوانده و چقدر مصرف زده شده اند آیا واقعا در این مقطع لازم است؟

آیا فکر کرده ایم وقتی بعد از جنگ خواص نه فرهنگ و نه گفتمان مقاومت را عمومی نکرده اند و حالا داریم امتحان این دروس را از مردم میگیریم ؛اگر خدای نکرده پای عوام بلغزد چه میشود؟(این جنگ شبیه جنگ 8 ساله و فتنه نیست که با بیت المقدسها و 9 دی ها حل شود)

آیا واقعا این جهار مورد لازم است؟

وقتی از یک پیچ (مخصوصا تاریخی) رد میشوی مهم است که به قدمهایت دقت کنی و مسیر حرکتت؛ و اعضای بدن یا ماشین را از درون متمرکز نگه داری نه اینکه همه نگاهت به پرتگاه باشد و فکر مقاومت برای نیفتادن.باید نگاه همه سیستم به مسیر و هدف باشد ونه دائما منفعلانه دم از مقاومت برای نیفتادن در دره بزند.هدف نیفتادن نیست . هست؟

من که فکر میکنم این استراتژی غلط است.

مثل تیم فوتبال مالدیوی رفتار میکنیم که قبل از روبرو شدن با برزیل میگویند.ما برای باخت نیامده ایم.

آیا این شرایط حاکم است؟

نظر شما چیست ؟ آیا هرگز به یک نفر که یک سرما خوردگی ساده دارد میگویند مقاومت کن تو پیروز میشوی؟

به یک سرطانی چطور؟

ما فوق فوقش از روی بی احتیاطی سرما خورده ایم پس چرا داریم آماده مرگ میشویم؟

باید قیول کرد که دمیدن بر شیپور مقاومت بزرگ جلوه داد ن تحریم هاست و جلب توجه مردم بدان سو.

اصلا اتفاقی نیفتاده که نیاز به مقاومت باشد.به قول آقا وحید جلیلی "فوقش کره کمیاب شده "

واقعا این مقاومت میخواهد؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۱۹
علیرضا مهری

اهمیت شیوه ی تبلیغات و همچنین میزان صرف هزینه برای رسیدن به قدرت از جمله مسائلی است که باید بررسی کرد . قبل از شروع بازه ی تبلیغات مسئله به گونه ی دیگری قابل تحلیل بود اما امروز شرایط متفاوت است.

 

اول .  تلاش صداوسیما برای برگزاری برنامه های متنوع برای رساندن مردم به شناخت به عنوان تنها فعالیت انتخاباتی کافی نبود و مردم در فضای کوچه و بازار احساس کاستی می کردند. تبلیغات خیابانی و ستادهای شهری از جمله ساختارهای انتخاباتی است که نبود آن باعث کم شدن شور انتخاباتی در فضای جامعه می شود که قطعا در مشارکت تاثیر گذار است. این نیاز در جامعه باعث می شود برای انجام حداقل های تبلیغات در شهرستان ها ستادهای کاندیدا تشکیل شود. قطعا تشکیل ستاد در شهرستان ها نیاز به صرف هزینه ی قابل توجه ای دارد که تامین این هزینه برای کاندیدای مستقل تقریبا غیر ممکن است. صحنه ی انتخابات نشان می دهد که تامین هزینه ی تبلیغات کاندیدا توسط گروه ها و جبهه های سیاسی صورت می گیرد. اینکه گروه های سیاسی در کشور به پول های هنگفتی دسترسی دارند نشان از تشکیل حلقه های قدرت و ثروت دارد. به صورت خوشبینانه اگر ارزیابی کنیم،دزدی از بیت المال و امکانات دولتی و موسسات فرهنگی صورت نگرفته است و صاحبان سرمایه برای به قدرت رسیدن کاندیدای متبوعشان دست به ولخرجی می زنند و در این ولخرجی ها هم منافع خود را پیگیری می کنند.

دوم. تعدادی از کاندیدا به صورت علنی از گروه های سیاسی خرج می کنند و به عنوان کاندیدای پرخرج انتخابات شناخته می شوند. آقای قالیباف از جمله کاندیدایی که به دلیل طولانی بودن بازه تبلیغاتی اش هزینه بسیار انجام داده است. در کنار این جریان کاندیدایی همچون آقای جلیلی با شعار ساده زیستی و پرچمداری گفتمان انقلاب وارد فضای انتخابات شدند . اگرچه این افراد با شعار ساده زیستی و به عنوان کاندیدای وارد گود انتخابات می شوند اما متاسفانه جریان های سیاسی خود را به این افراد نزدیک می کنند و فکر خود را بر فعالیت انتخاباتی این افراد تحمیل می کنند . به عنوان مثال  با نزدیک شدن جبهه پایداری به فعالیت های انتخاباتی آقای جلیلی تبلیغات پرخرجی در سراسر کشور انجام می گیرد. همین جنس تیلیغات جبهه پایداری را در انتخابات مجلس گذشته به یاد می آوریم. شاید این کاندیدای ریاست جمهوری معتقد به هزینه ی کمتر در تبلیغات باشد اما برآیند فعالیت انتخاباتی او با شعارهایش فاصله دارد .وقتی در مسئله به این سادگی شعار با عمل متفاوت می شود می توان انتظار داشت که در مسائل کشور قبل و بعد از انتخابات هم همین اتفاق بیافتد.

 

سوم. ماهیت فعالیت های انتخاباتی در شهرستان ها با همزمانی انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری مشخص شده است. پررنگ شدن تبلیغات شورای شهر و نادیده گرفتن تبلیغ ریاست جمهوری نشان می دهد پیگیری منافع قومی و فردی بر منافع جامعه ارجحیت دارد. منافع گروهی و قومی در انتخابات شوراها شهر راحت تر پیگیری می شود به همین دلیل فعالان سیاسی بیشتر از اینکه به دنبال انتخاب اصلح برای ریاست جمهوری باشند سعی در به قدرت رساندن نماینده خود در شهر دارند.این ضعف ناشی از عدم برنامه ریزی برای تربیت سیاسی مردم دارد که باید برای آن فکری جدی کرد.

 

ضعف های اساسی در ساختار انتخابات وجود دارد و باید برای اصلاح آنو برگزاری هر چه بهتر انتخابات فکر شود. اینکه کاندیدای مستقل بدون متصل شدن به حلقه های قدرت و ثروت نمی توانند رئیس جمهور شوند نشان از ضعف جدی در سیستم انتخابات است. قطعا یکی از مشکلات اصلاح و تکامل قوانین این چنینی جزمیت عده ای است که راه اصلاح را می بندند. این جزمیت و تحجر را می توان در بالا بردن اعضای شورای نگهبان تا معصومیت مشاهده کرد که ان شاء الله این جهالت ها از بین خواهد رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۳
علیرضا مهری

متن زیر توسط رفیق عزیز آقای پیامی نوشته شده است

دهه فجر سال 91، واحد مرکزی خبر در سلسه گزارشاتی خبرنگار خود را با کیک و شیرینی به شهرستان‌ها می‌فرستاد؛ تیم اعزامی در آنجا جشن تولدی برای انقلاب می‌گرفت و بعد تصاویر شادخواری مردم ثبت می‌شد. البته این مراسم پر فیض در بعض شهرستان‌ها با رقص و موسیقی هم عجین می‌شد تا برای انقلاب سنگ تمام گذاشته شود. در این میان یک سؤال بر زمین می‌ماند: «این مردم چقدر انقلاب را می‌شناسند؟» و یا اینکه «ما چقدر به فکر آگاهی مردم هستیم؟»

رهبر انقلاب (حفظه ا...) به شهرستانی سفر می‌کند. در مراسم استقبال حسینی‌بای به سراغ دختر جوانی می‌رود و می‌پرسد «چه احساسی داری؟» او هم گریه‌کنان و در همان حال که با گوشه‌ی چفیه‌ای که بر سر دارد، اشکش را پاک می‌کند، می‌گوید: «خیلی خوشحالم!» و بعد تصویر پسرکان و پیرزنانی که از احساس خود به رهبر انقلاب می‌گویند.

اما مگر علاقه و احساس به نایب امام زمان(عج) اشکالی دارد؟ آیا اینکه نشان دهیم ملت ما در اوج تحریم‌های فلج کننده، شاد و خوشحال جشن انقلاب می‌گیرند چیز بدیست؟

« لحن و محتوای تبلیغات تلویزیونی ما اکثراً به گونه‌ایست که تو گویی امت مسلمان را باید با استفاده از حیله‌های روانشناسانه فریفت و آنان را به صحنه‌های جان‌فشانی و ایثار کشاند، غافل که اگر تبلیغات غربی بر غفلت و فریب مردم استوار است، بالعکس، تبلیغات ما باید بر آگاهی آنها تأکید داشته باشد»[1]

دانشجوی غافل، دانشگاه سرخوش، رئیس پیروز

کمال بشر واقع نمی‌شود مگر با انتخاب آگاهانه. فلذا حکومت دینی باید امکان انتخاب آگاهانه را برای شهروندان خود مهیا سازد. چه در قامت مقابله با اشاعه بی‌بندوباری و چه تلاش برای تحقق آزادی بیان. اینطور نیست که گمان کنیم چون جمهوری اسلامی حکومت حقه است و حفظ آن اوجب واجبات، پس باید بأی نحو کان (من جمله تخدیر با موسیقی و سوء استفاده از غرایز) همه مردم را همراه آن کنیم. اهمیت انتخاب بر مبنای فکر (هر چند در قدم‌های اول شبه فکر باشد) و پرهیز از میدان‌دادن به غرایز نفسانیه تا جاییست که حکومت دینی مجاز به ایجاد مشغله و یا غافل کردن افکاری که احتمال تعمیق تعارض ایشان با حکومت اسلامی می‌رود، نیست. ترجمان ملموس غافل کردن افکار متعارض این است که تشکل‌های دانشجویی زاویه‌دار با نظام، نتوانند مجوز برنامه سیاسی بگیرند اما به کرات کنسرت و جشن برگزار کنند. چه اشکالی دارد که دانشجوی دختر تمام فکر و ذکرش، تبرج باشد و دانشجوی پسر مدام در پی پرداخت زکات علم خود به ایشان و یا کسب علم نافع از محضرشان باشد؟ اما دانشجویان باید لطف کنند و کاری به سیاست و مسائل مملکتی نداشته باشند. الگوی مدیریت این‌ روزهای دانشگاه (حداقل دانشگاه تهران) به طرز وحشتناکی منطبق بر سیاست استعمار امریکاییست... غافل کردن جوانان از مسائل اصلی.

دوستی از دانشجویان امیرکبیر می‌گفت: «در ایام فتنه به اساتید گفتند امتحانات کلاسی بیشتری بگیرید تا دانشجویان وقت پرداختن به مسائل سیاسی پیدا نکنند.» و این یعنی مشغول کردن کسانیکه به برکت فتنه مجبور به تفکر و یا حداقل انتخاب شده‌اند. انتخابات و بحث‌های سیاسی پیش و پس از آن بهترین محیط برای ایجاد گفتگو و طرح مباحث اندیشه‌ای برای دانشجویانی است که به کودکان مدرسه‌ای می‌مانند. لکن مسئولین چون شکست دانشجویان حزب‌الهی را در کف و سوت می‌بینند، به آن قرینه از بحث و مناظره هم در هراسند. این می‌شود که دانشگاه باید از بیخ و بن سیاست‌زدایی شود. چرا که از سیاست‌زدگی می‌ترسیم؛ حال آنکه فقدان فضای پایدار و عقلانی گفتگوی سیاسی و اندیشه‌ای موجب رفتارهای ناهنجار و سیاست‌زدگی مخاطب می‌شود. فی‌المثل اگر قرار باشد دو جریان مطرح چهارسال یکبار و چند هفته مانده به انتخابات به هم برسند، در آن فرصت محدودِ جمع کردن آرای مردم، جز طرح اتهام و بداخلاقی نخواهیم دید. حال آنکه اگر هر هفته دو ساعت جلسه بحث باشد، دیگر این قسم افشاگری‌ها راه به جایی نمی‌برد و طرفین باید از لایه مباحث سطحی و برچسب‌زنی‌ها به مسائل اصلی برسند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. در این فضاست شعور سیاسی مردم ترقی می‌کند و گروه‌ها کمتر می‌توانند از احساسات ایشان سوء استفاده کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۴۷
علیرضا مهری

نقش روحانیت در انتخابات از جمله مسائلی است که چند سالی است دوباره پر رنگ شده است. امام موافق  دخالت ائمه جمعه در انتخابات نبودند و تاکید بر حضور فعالانه اقشار مختلف در انتخابات را داشتند. پیدا کردن حجت برای رای دادن به معنای پررنگ تر شدن نقش روحانیت در انتخابات نیست. بلکه تاکید ایشان روی این مسئله که تفاوتی بین روحانیون و اقشار دیگر برای انتخابات وجود ندارد نشان می دهد ایشان هیچ نقش موثری برای روحانیون در انتخابات در نظر نداشتند.

از طرف دیگر تحلیل انتخابات بر مبنای توجه به اقشار مستضعف و ضعیف جامعه نشان می دهد که اولویت اول مسئولین باید این باشد که کمبودهایی که برای اقشاری در جامعه ایجاد شده است را جبران کنند و این مهم ترین مسئله در فضای سیاسی کشور باید باشد پس توجه جدی و داشتن برنامه برای بهبود وضع اقشار فرودست باید در اولویت انتخاب ما قرار گیرند .

بحث حضور در انتخابات که نشان دهنده تایید نظام است بسیار ظریف است که به نظرم باید روی آن دقت کرد. تاکید امام این بود که اگر حضور نشان از تجمع مسلمانان روی عقیده شان به حکومت دینی باشد قطعا مبارک است. پس نیت افراد برای حضور در انتخابات و اقبال شان به دین و اجرای احکام دینی بسیار اهمیت دارد . آقای هاشمی رد صلاحیت شد و بسیاری از اطرافیان پیش بینی می کردند که مشارکت با رد آقای هاشمی پایین بیاید. البته کاهش مشارکت معلول این علت است اما باید توجه داشت که در تحلیل علت این اتفاق می توان گفت که مردمی که به خاطر حضور هاشمی وارد عرصه انتخابات می شوند قطعا با هدف وحدت اسلامی و به رخ کشیدن وحدت در نظام اسلامی نیست. یعنی فردی که از نظام نا امید شده است و تنها حضور فردی مثل هاشمی او را امیدوار می کند . قطعا بعد از پایان ریاست جمهوری ایشان بازهم فضای ناامیدی بر این گونه افراد مسلط می شود و این به خاطر شناخت نادرست این افراد از جایگاه ریاست جمهوری است.

یکی از اتفاقات خوشحال کننده ی این انتخابات این است که جوانان مذهبی گزینه ی ایده آلی برای انتخابات ندارند و به صورت حداقلی وارد انتخابات می شوند. یعنی منجی ندارند و این روحیه منجی گرایی ان شاء الله در ایشان از بین می رود. منتقل شدن این رویکرد به جامعه مفید فایده است و باعث رشد سیاسی بدنه ی مردم می شود.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۰
علیرضا مهری


فردا قرار است شورای نگهبان احراز صلاحیت ها برای انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کند. اینکه چه اشخاصی را تایید صلاحیت می کند اهمیتی ندارد چون شرکت در انتخابات و لزوم مشارکت در آینده سیاسی اصلا تابع افرادی نیست که وارد صحنه شده اند. باید این مسئله را مدنظرداشت که هرکسی که تایید صلاحیت شود می تواند رئیس جمهور خوبی برای کشور باشد حتی میرحسین موسوی هم که از فیلتر شورای نگهبان رد شد و بعد از انتخابات مشکلاتی را در مسیر کلی کشور ایجاد کرد از جمله افرادی بود که رای به او با هدف بهتر شدن شرایط کشور داده شد.

قدرت سیاسی و افرادی که سرنوشت ما را رقم می زنند از جمله مسائلی است که باید تحلیل شود. اینکه تعداد زیادی از نمایندگانی که در دوره ی حاضر مجلس وارد مجلس شدند دولتی بوده اند نشان می دهد که نگاه درستی نسبت به تفاوت سیاست مداران دولتی و سیاست مداران مردمی وجود ندارد. نهادهایی مثل مجلس شورای اسلامی و شورای شهر که به صورت مستقیم توسط مردم تشکیل می شوند دارای تفاوت هایی با نهادهای دولتی هستند. افرادی که نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی هستند بعد از پایان دوره مسئولیت 4 ساله شان هیچ تفاوتی با افراد عادی ندارند. در حالی که افرادی که در دولت مشغولند بعد از پایان دوره مسئولیتشان باز هم در ساختار اداری باقی می مانند .اصل شایسته سالاری در اینگونه موارد توسط مسئولین بررسی می شود اما در نهادهایی که با رای مردم انتخاب می شوند شایستگی را مردم تشخیص می دهند.

اهمیت این مسئله زمانی مشخص می شود که بحث رجل سیاسی مطرح می شود. جواب سوال رجل سیاسی کیست را از هرکسی بخواهی اولین پاسخش این است که وزیر باشد یا شهرت را مطرح می کنند. در حالی که مدیران رده بالای برخی از ادارات دولتی از چنان محدودیت اختیاراتی برخوردارند که حتی استعدادها و توانایی های عادی خود را هم به کار نمی برند. عدم داشتن نگاه روشن نسبت به تجربه ی مدیریتی در بسیاری از موارد باعث بروز اشتباهاتی در انتخاب می شود که جبران آن بسیار سخت است. اینکه دایره قدرت در کشور محدود است و در بین افراد خاصی قدرت رد و بدل می شود به این دلیل است که افرادی که در پست های مردمی قرار می گیرند از شایستگی برخوردار نیستند و به همین خاطر رشدی در آنها صورت نمی گیرد. اگر نمایندگان مجلس ما و اعضای شورای شهر ما با چشمانی باز انتخاب می شدند امروز هر کدام از آنها توانایی اداره قوه ی مجریه کشور را داشتند. لابد این اتفاق نیافتاده است که آقای هاشمی می گویند در این سی سال آدم سازی اتفاق نیافتاده است و احساس تکلیف می کنند که با این سن و سال وارد عرصه شوند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۳۳
علیرضا مهری